۲۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۰
کد خبر: 14771

علیرضا گودرزی

خیرین سنگ‌انداز

علیرضا گودرزی یادداشتی را برای سلام نو ارسال کرده که در ادامه می‌خوانید:

۱- ((... ساختن راه آهن موجب می‌شود که جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند. با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران، کدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یکدفعه وادینا و واملتا بگوید)) این‌ها بخشی از سخنان حاج ملا علی کنی، مجتهد تهران نشین عصر قاجار بود که در تقبیح ساخت راه آهن منبر‌ها رفت و سخنرانی‌ها ایراد فرمود تا به قول خودش ((از مسیحی کردن ایران به دست میرزا حسین خان سپهسالار به واسطه ساخت راه آهن، جلوگیری کند)). مرور این جملات و مبارزات ظاهرا خیرخواهانهٔ ملاعلی کنی ضمن شکل دادن علامت تعجبی بزرگ در ذهن آدمی، هجوم این سوالات را به ذهن انسان قرن بیست و یکمی سرازیر می‌کند که مگر راه آهن وسیله‌ای برای نابودی فرهنگ و دین ملت ایران است؟ اصلا تضاد دین و راه آهن کجاست؟ و آیا تا به حال که هفتاد و شش سال از زمان حرکت اولین قطار بر روی ریل‌های فولادین می‌گذرد، آیا این موجودیت صلب، سنگین و آهنین، حتی در موردی کوچک توانسته است خطری یا تهدیدی برای مردم و فرهنگ ایران بیافریند یا خیر؟

در حقیقت امروز و در نقطه‌ای که اکنون ایستاده‌ایم به نیکی می‌دانیم که میرزا حسین خان سپهسالار بر خلاف نظر حاج ملا علی کنی، فردی نیک اندیش و آینده نگر بود که در زمانی بیش از صد سال پیش، نیاز جامعه ایرانی را دریافته بود و به خوبی به این نکته پی برده بود که راه آهن کلید رشد اقتصاد و صنعت برای کشورهایی است که خواهان پیشرفت کردن و مدرن شدن هستند. در نتیجه علی رغم جایگاه بالای علمی ملا علی کنی، ایشان نتوانستند تحلیل درستی از پدیده‌ای به نام «راه آهن» را ارائه دهند و بنا به تصورات خیر خواهانشان، با اصرار و نفوذی که بر شخص ناصرالدین شاه داشتند و تهدیداتی همچون «مهاجرت دائم، نه فقط از تهران، که ایران»، توانست ضمن عزل میرزا حسین خان سپهسالار و محروم کردن ایران از صدر اعظمی ترقی خواه، اصلاح طلب و روشن بین که می‌توانست ماه‌ها و سال‌ها در حکم محرکی موثر در جهت مدرنازیسیون ایران باشد، ایرانی را از داشتن تکنولوژی استراتژیک و بی‌‌‌نهایت مهمی به نام «راه آهن» محروم کند و سدی باشد مستحکم در عصر خود جهت کند‌تر کردن حرکت لاک پشت وار چرخه پیشرفت ایران آن روزگار.

۲- ((بحمدالله و با تائید ولی امر مسلمین (محمد علی شاه قاجار) [ساختمان مجلس] ویران گردید و کفار، ملاحده و مفسدینی که در آنجا مامن گرفته بودند به مصداق «و من یعمل ذره شرا یره» به سزای اعمال و مفاسدی که علیه اسلام انجام داده بودند رسیدند)) این‌ها جملاتی بر آمده از زبان فردی است که در ماجرای به توپ بسته شدن مجلس مشروطه بدست لیاخوف روسی از تعبیر ((فرو ریخته شدن ریگ از منقار ابابیل بر سپاه ابرهه)) استفاده کرد.... مرحوم شیخ فضل الله نوری، شیخ السلام، یا به زبان امروزی مجتهد نامدار زمان قاجار که عظمت ایشان در بعد فقهی بر هیچ کس پوشیده نیست. مرحوم شیخ فضل الله نوری را می‌توان از مخالفان نامدار مشروطه نامید. به طوری که ایشان را می‌توان تقریبا در اکثر کوششهای مخالف مشروطه – به جز زمانهایی مستثنی که ایشان جز مشروطه خواهان بودند و البته زود هم پشیمان شدند - پیش قراول دانست. در زمانه‌ای که بزرگانی همچون مرحوم طباطبایی و بهبهانی معروف به «دو سید» که حقیقتا نقش بی‌بدلیلی در بسط ایده مشروطه خواهی و حکومت بر پایه قانون داشتند و همچنین بزرگانی همچون علامه نائینی، که تمام قد پشت این تفکر می‌ایستد و در نقش اولین نویسنده و متفکر مسلمان، حکومت را در قالب شکل مدرن و البته اسلامی آن تعریف می‌کند و از ذیل روشن بینی خاص وجودی خود، «تنبیه الامه و تنزیه المله» را صادر می‌کند، مرحوم نوری با اصرار و عمل گرایی مختص خود تمام همیت و تلاش خود را در جهت برچیدن این اسباب قانون به کار می‌گیرد و از تلاشی در جهت برچیده شدن بساط مشروطه و مشروطه خواهان کوتاهی نمی‌کند. مرحوم نوری با اعمال خود، که البته و قطعا ناشی از حس خیر خواهی و اسلام دوستی ایشان بود بهانه سو استفاده درباریان مخالف مشروطه و خصوصا حاکم مستبد آن، یعنی محمد علی شاه را به راحتی فراهم آورد و با سخنرانی‌ها و اظهارات خود توجیهی دینی بر اعمال استبدادی و خون خوارانهٔ محمد علی شاه فراهم آورد. ایشان با رصدی غلط از اوضاع زمانه و نیازی که ایران آن روز به گذر از حکومتی با شکل و شمایل سنتی به حکومتی مدرن داشت، عاملی قدرتمند و مهم در سرکوب مشروطه به حساب می‌آمد. پیشروی ایشان در مخالفت با ایجاد حکومت قانون و اصرار بر باقی ماندن حکومت استبدادی محمد علی شاه به حدی بود که علمای تراز اول نجف نشین

آن زمان، یعنی مرحوم مازندرانی، مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم حاج میرزا حسین تهرانی در اظهار نظری، ((مخالفت با مشروطه ومجلس را مخالفت با شرع انور و مجادله با صاحب شریعت)) و در مورد مرحوم نوری نیز اینگونه فرمودند که ((چون نوری (شیخ فضل الله) مخل به آسایش است، تصرفش در امور حرام است)). در حقیقت حکمی که حضرات علمای نجف در مورد مرحوم نوری فرمودند چیزی شبیه‌‌ همان سرنوشتی بود که ایشان پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان دچارش شد. اینکه چرا مرحوم نوری با وجود آن ثقل علمی، مشروطه را باطل می‌داند و اسباب رنجش و ناراحتی علمای تراز اول آن زمان را فراهم می‌کند و تا حد کشته شدن نیز بر این ایده اصرار می‌کند سوالی است که فقط خود ایشان می‌تواند جواب بدهد. اما سوالی که هر چند ساده انگارانه تظاهر می‌کند ولی مفاهیم زیادی را در پس خود پنهان دارد این است که اگر مرحوم نوری و ایده ایشان مبنی بر تداوم حکومت سلطنتی قاجار و از بین رفتن مشروطه همچنان ادامه داشت، آیا باز هم یکی از بزرگ‌ترین بزرگراههای کشور به نام ایشان بود؟

۳- ((همین کار‌ها را کرده‌ایم که هاشمی رفسنجانی می‌گوید «دولت نامشروع»، باید به هاشمی بگویم نا‌مشروع تو هستی و تمام کس و کارت))

((چه کسی گریه رئیس جمهور را درآورد؟ وزیری که از یک شیخ اماراتی پول گرفته چه کسی است؟ شیخ اماراتی که پول قرض داد چه کسی است؟))

اظهاراتی این چنین دور از ادب و منطق، که سوای از جایگاه سخنور این سخنان، اوج بی‌اخلاقی و بی‌مسولیتی را تداعی می‌کند از قضا از زبان کسانی بر آمده که گویا قرار است در حکم «معلمین ملت» باشند و علاوه بر گام برداشتن در راه آبادانی وطن، نمادی از اخلاق ناب ایرانی باشند!!! افرادی که در طی فعالیتهای به ظاهر دلسوزانه خود خصوصا پس از روی کار آمدن دولت جدید، از کوچک‌ترین روزنه‌ای جهت ضربه زدن به دولت جدید نمی‌گذرند... جبهه پایداری! نماد مطلق رادیکالیسم در سالهای اخیر که علی رغم قلّت اعضایش، با تکیه بر جهت گیری‌های تند و تیزشان یگانه نشان تندروی در سالهای اخیر هستند، بار‌ها و بار‌ها در عمر کوتاه دولت جدید عکس العمل‌های بعضا عجیب و غریبی نسبت به اتفاقات گوناگون از خود نشان دادند و تا می‌توانستند به نام دلسوزی و انقلاب احتمالا سلایق شخصی را در تاختن به دولت اتخاذ کردند. شاید درشت‌ترین این جبهه گیری‌های تند، توسط این جبهه علیه دولت را بتوان پیرامون توافق ژنو مشاهده کرد. آنجا که بیشترین و افتخار آمیز‌ترین فعالیت دیپلماتیک این جبهه، حضور به عنوان مبلغ در آفریقا توسط حمید رسایی و همراهی جناب احمدی‌نژاد توسط مهدی کوچک‌زاده در یکی از سفرهای شرق آسیا می‌باشد. جبهه‌ای که نمایندگانش همچون جناب حسینیان توانایی لازم برای حتی تلفظ اسم «سانتریفیوژ» را ندارند و آنگاه خطابه‌ها و بیانات حول محکومیت این توافقنامه اظهار می‌نمایند و در نهان و آشکار دم ازمخالفت با آن توافقنامه و ذم آن و قیاس این توافقنامه با قطعنامه ترکمنچای می‌زنند. تلاش‌ها و فعالیت‌های پیگیرانه این جبهه اما تنها به این مورد خلاصه نمی‌شود و قبل از آن در جلسات تائید صلاحیت وزرا و بعد از آن در تاختن‌های بی‌محابا و همراه با تسویه حساب‌های شخصی بر جناب دکتر جنتی وزیر فرهنگ دولت اعتدال، حمله بر شخصیت ارزشی، مبارز و انقلابی آیت الله هاشمی - که در تضادی آشکار با جمله حضرت امام که «انقلاب زنده است تا هاشمی زنده است» می‌باشد- و همچنین ایراداتی بچگانه نسبت به اظهارات مهندس زنگنه که گویا در یک جلسه نسبتا خصوصی ایراد فرموده بودند و در صدر هم به آن اشاره شد، کاملا بیانگر مشی منفعت طلبانه و نه دلسوزانه این جبهه می‌باشد. این جبهه که گویا فراموش کرده است بیکاری در کشور بیداد می‌کند، بیش از نیمی از واحدهای تولیدی سر به خاموشی گذاشته‌اند، خط فقر سیر صعودی در پیش گرفته است، مشکلات محیط زیست در کشور روز به روز فزونی می‌یابد و برداشتهای کشورمان از میدان‌های مشترک نفتی و گازی به لطف سیاستهای دولت قبلی به صفر نزدیک شده‌اند، به جای پرداختن به مشکلاتی اینچنین و صد‌ها مشکل ریز و درشت دیگر، صحن علنی مجلس را میدان تسویه حساب‌های شخصی خود با دولت اعتدال قرار داده است و با تمام توان گام در راه سنگ اندازی در راه دولتی می‌کند که در هر صورت مشکلات پیش آمده برای آن مستقیما و دقیقا متوجه مردم می‌باشد. گویا این جبهه با تکیه بر بغض‌های تا ابد جاری خود نسبت به بعضی افراد نمی‌خواهد متوجه این موضوع شود که هیچ منطق و اخلاقی نمی‌پذیرد که نماینده‌ای مثل جناب رسایی بیاید و در صحن علنی مجلس به شبهه‌ای که کمترین نفعی به حال ملت ندارد بپرازد و با احضار وزیر مهم‌ترین وزارت خانه کشور به مجلس علاوه بر گرفتن وقت وزارت خانه کذا (!) وقت خانه ملت و وکلای ملت را بگیرد که ((دلیل گریه رئیس جمهور چه بود؟)). جبهه‌ای که چنان دم از انقلاب و انقلابی بودن می‌زند که انگار جمیع کسانی که با ایشان حتی ذره‌ای اختلاف نظر دارند، تماما از دایره نظام و انقلاب خارج‌اند و تنها این جریان خیر خواه اما تند روست که دغدغه آبرو و عزت کشور را دارد. حال اینکه مجموع سابقه مبارزاتی و انقلابی تمامی اعضا این تیم تنها به اندازه یک نفر از کسانی که ایشان خودشان را مقابل آن‌ها قرار می‌دهند، نیست. جبهه پایداری که اینروز‌ها بنا به ادعای خود انقلابی‌ترین و دلسوز‌ترین وکلا هستند در مجلس حاضر، بد نیست با مراجعه‌ای کوتاه به صحیفه امام و خوانش فقط یکبار سخنان ایشان بدانند که حضرت امام که آن‌ها خود را پیشتاز پیروی از ایشان و حفظ تفکرات انقلابی بنا نهاده شده توسط امام می‌دانند، در مورد مجلس و مجلس نشینان فرموده‌اند که: ((از نکته سنجی‌ها و تغییر عبارات لازم که موجب تعویق امر است اجتناب کنید)) و همچنین در جایی دیگر پیرامون مجلس نیز گفته‌اند که: ((اگر خدای نخواسته در این محیط مقدس مقصود کسی اعمال غرض و تحمیل عقیده و احیانا تسویه حساب باشد که قهرا به هتک یک مسلمان و رد و بدل الفاظ غیر مناسب منجر می‌شود، علاوه بر آنکه از مسیر حق دور می‌شود و بر خلاف آنچه وظیفه وکیل است می‌باشد گاهی اشاعه فحشا در یک محیط بسیار وسیع است که معصیتی عظیم است))

۴- با اشاره به سه بند فوق، نه بنده و نه هیچ کس دیگری که بهره‌ای از قوهٔ عقلیه دارد، هرگز قصد آن ندارد شخصیت‌های بزرگ ومحترمی همچون مرحوم کنی و مرحوم نوری را کنار شخصیت‌هایی همچون جنابان رسایی و کوچک‌زاده قرار دهد. اما بازگو کردن سه اتفاق، در سه مقطع زمانی و توسط سه فرد یا گروه مختلف تنها به این دلیل بود که به این نکته توجه شود که تند روی و رادیکالیسم در هر جا و هر زمان و توسط هر کسی منشا بسیاری از انحرافات و مضرات برای جریان رشد دهنده کشور می‌باشد. تفکرات و فعالیت‌هایی که اسما یا حقا به نام خیر خواهی و مصلحت اندیشی ظهور می‌کنند اما به گواه تاریخ نتیجه آن اعمال چیزی جز ضرر و زیان برای ملتی که ایشان خود را مدعی خیر خواهی برایشان می‌دانستند نداشته است. اتفاقی که بار‌ها آزمایش شده و نتایج زیان بار آن نیز هویدا گشته. جریان‌هایی که‌گاه واقعا از سر بی‌مبالاتی در صدور رای،‌گاه بر حسب وارد شدن در حوزه‌های غیر تخصصی افراد و‌گاه بر حسب منافع و کینه‌های شخصی، ملت و کشوری را هدف خیرخواهی مضرانه خود قرار داده‌اند. این جریان‌ها همواره و هرگاه – و نه فقط در سه مورد یاد شده – که فرصت بروز پیدا کرده‌اند، از قضا بیش از دولی که ایشان از آن‌ها با واژه‌هایی همچون «اجنبی»، «کافر»، «متخاصم»، «دشمن» و... یاد کرده‌اند، محل ضرر و زیان برای مردم و خارج شدن کشور از ریل رشد و ترقی بوده‌اند. شور بختانه، آن‌ها (دول منظور) شاید اصلا بنا به توهم ما در ماجرایی مقصر بوده‌اند و حتی اگر هم توهمی در کار نباشد، با برنامه ریزی و غرض فلان ضرر را متوجه مردم کرده‌اند و اصلا انتظاری غیر از این هم از آن‌ها نمی‌رود. اما تمام آنچه این قشر خاص از خود برای کشور به یادگار گذاشته‌اند منشایی جز «عدم تحلیلی واقع بینانه از اوضاع کشور» نبوده و نیست. تندروی‌هایی که بر فرض نبودشان در مقطع ظهور، می‌توانست بسیاری بیش از آنچه تصور می‌شود محل خیر و برکت برای مردم و روند رشد کشور باشد. این جریان و جریانهای اینچنینی هرچند فقط مختص ایران نیست و در بسیاری از کشور‌ها و ملت‌ها قابل رصد است اما آرزوی نبود اینگونه تفکرات در بدنه قدرت، هرچند بلندپروازانه به نظر می‌رسد اما در صورت به عینیت پیوستن این آرزوی بزرگ واضح است که با کم رنگ شدن آثار سو ناشی از کنش‌های این جریان، لعاب بهروزی و غرور ایران و ایرانیان را روزمره، پرنگ و پر نقش کند. چیزی که جز با بینش صحیح مردم نسبت به انتخابهای خود در مقاطع مختلف و یکدستی مسئولین اصیل و عالم مقدر نخواهد بود.

نظرات بینندگان

انتشار یافته: ۱

در انتظار بررسی: ۰

غیر قابل انتشار: ۰

ناشناس

|

۲۰:۳۲ - ۱۳۹۳/۰۲/۰۴

0

پاسخ

امثال رسایی چیزی جز شکست روحانی نمی خوان

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید