بشر پس از مدتها که از طبیعت غافل شده و خود را به تکنولوژیهای زمانه مشغول کرده بود به یکباره متوجه خلاء موجود در زندگی خود شد. خلائی که با هیچ یک از امکانات رفاهی نمیتوانست آن را پر کند. از این روی هر روز به تعداد افرادی که معتقدند طبیعت، درمان رنجوری و درماندگی روحی بشر است و بر متخصصینی که برای درمان بیماریهای روانی و حفظ سلامت روحی بر رهایی بشر از دنیای سرشار از استرس شهری است متمرکز میشوند، اضافه میشود. انسان رفاه زده به این حقیقت پی برده که مادامی روی آرامش را خواهد دید که گاهی خود را از بند جهان آهنین برهاند و به دامان طبیعت باز گردد.
از بیماریهای روحی میتوان به افسردگی که از شایعترین انواع بیماریهای روانی در میان انسانهای امروزی است، اشاره کرد. در گذشتهٔ نزدیک راه درمان این بیماری از سوی متخصصین روی آوردن به داروهای شیمیایی بوده است. در حالی که اکنون علم جدید یکی از راههای درمان بیماری افسردگی را بازگشت انسان به طبیعت عنوان میکند. دوری از مدرنیزاسیون و رهایی از استرس جهان سرمایه داری و زندگی در طبیعت که در واقع بازگشت انسان به اصل خویش است، خود از دلایل قانع کنندهای در جهت ارزشمندی این نعمت الهی است. طبیعتی که با رنگ خود انسان را از کشش و تنشهای روحی و روانی آزاد میسازد و روح خسته و شهر زدهٔ انسان را مجذوب و محسور خود میکند.
روانشناسان، رنگ طبیعت را جایی به کار میبرند که بخواهند تأثیر سردکننده، ملایمکننده و آرامشبخش داشته باشد. کسانی که از نظر فیزیکی، خسته و از توان افتادهاند و افرادی که از نظر عصبی مدام در استرس قرار دارند، ترجیحاً با این رنگ، درمان میگردند. این رنگ، قلب و سیستم عصبی را تحت تأثیر آرامشبخش خود قرار میدهد. رنگ سبز، میتواند با شل کردن رگها، آنها را گشاد کند و اینگونه سبب پایین آمدن فشار خون شود. رنگ سبز، محرک فعالیتهای فکری است. با رنگ سبز، میتوان بسیاری از بیماریها و عوارض آنها را درمان کرد.
مطالعه تاثیر طبیعت برروی روان انسان با روشهای علمی خیلی دیر شروع شده، در ۳۰ سال اخیر از طرف دانشمندان علوم طبیعی و اجتماعی تئوریهای مختلفی دال بر چگونگی افزایش رفاه و کیفیت زندگی انسانها با حضور یافتن در طبیعت، ارائه شده بود. افرادی که بصورت حرفهای در مراکز درمانی و بیمارستانها فعالیت میکنند، جهت مداوای افراد بیمار از روشهایی مانند مشغول کردن آنها به فعالیت در باغچهها و برقرار نمودن ارتباط بین آنها و گیاهان، بطور گسترده استفاده میکنند.
بسیاری از مطالعات در زمینه روانشناسی، تاثیر شهرنشینی برروی سلامتی روحی انسانها را مورد بررسی قرار داده است و خیلی از روانشناسان نسبت به سلامتی روحی بیشتر تاثیر چشم اندازهای طبیعی را روی بیماریهای روحی بررسی کردهاند. به همراه این بررسیها، مطالعاتی در این زمینه در سالهای اخیر روبه فزونی یافته و اغلب مطالعات سعی برشناساندن نقش مناظر طبیعی در سلامتی انسان کرده بودند.
رهایی از سلطه تکنولووژی
رنگ سبز اصلیترین رنگ طبیعت است و تاثیر بسزایی در شفا بخشی روحی انسان دارد. در جهانی که ۶/۱ انسانهایش از افسردگی رنج میبرند، شاید تنها راه التیام روحهای ناآرام بازگشت به طبیعت که هزاران سال در آن زیستهایم، باشد.
حرف روز:در میان ازدهام جمعیت و صدای بیحد تکنولوژیهای نوین، شاید صدای سکوت طبیعت، برای انسانی که اسیر نوآوریهای زمانه است، به رویایی دور و دراز بدل شده باشد.
در جوامع صنعتی امروز دیگر ساعات خواب و بیداری با طلوع و غروب خورشید تنظیم نمیشود و ساعتهای دیجیتالی جا پای طبیعت نهادهاند. انسان سنگ جدایی از طبیعت را بنا نهاد و این امر از زمانی آغاز شد که آدمی احساس کرد که فضیلت راه رهاییاش نیست.
تا پیش از این انسان خود را جزئی از طبیعت میدانست. اما از جایی که بشریت احساس کرد که باید ریشهٔ طبیعت را در جهت رسیدن به مقاصدش بکشد، اخلاق فضیلت تبدیل شد به اخلاق سود و زیان. انسان معیار شد و لاف خدایی زد و طبیعت را در راه مقاصدش به بیشرمانهترین شکل ممکن دستکاری کرد.
زمانی رسید که دیگر ماه برای آدمی ملاک زیبایی نبود و زیبایی ماه جای خود را به اندیشهٔ تصرف ماه داده بود. زمانی که دیگر صدای رود به ما نگفت که آدمی هر چه عمق کمتری داشته باشد، صدایش بیشتر است. دیگر ژرفای دریا به ما نگفت که هر چه اصالت بیشتری داشته باشید، آرامتر خواهید بود. زمانی که شاهراه علی در نگاههای لوکس مردم آسفالت نشین شهر، کهکشان نام گرفت، این رابطه شکست.
نگرش به خلقت انسان و عجین بودن زندگی در طبیعت با هستی او به گونهای که بدون آن، امکان ادامهٔ حیات برای انسان نیست، خود دلیل محکمی است بر نیازمندی انسان به جهان طبیعت. آدمی پس از گذر از دوران باستان و روی آوردن به جهان صنعت، ذهن و جسم خود را در اختیار این پدیدهٔ نو ظهور قرار داد. تکنولوژی هر روز بیش از پیش زندگی بشر را به تسخیر خود در آورد. بیشک این دوری از طبیعت و گرایش به زندگی ماشینی، مشکلات گوناگونی را در میان بشریت به وجود میآورد.
انسان قرن بیست و یکم به لطف پیشرفتهای علمی در ابعاد مختلف، زندگی سرتاسر آسایش را برای خود فراهم ساخته و زحمت بسیاری از کارها را به دوش ماشینهای دست ساز خود نهاده است. انسان این عصر مرفهترین انسان تمام اعصار است ولی به جرأت میتوان ادعا کرد که مضطربترین آنها نیز همین انسان مرفه است. در حقیقت آسایش امری است غیر از آرامش و آنچه تجربه و علوم مادی به ما ارزانی داشته آسایش و آنچه طبیعت به ما عطا میکند، آرامش در زندگی پرهیاهوی امروز است.