حجت شریفی
خوانش اعتدالگرایانه اصلاحات
باید پذیرفت که در این اشتباهات همه افراد و گروهها و جریانات فعال در این جریان از شخص سید محمد خاتمی تا بحشهای مختلف دولت وی تا گروهها و احزاب و نشریات اصلاح طلب و حتی جنبش دانشجویی فعال در آن سالها کم و بیش دخیل بوده و طبعا در ناکامیاش به سهم خود مقصرند.
حجتالله شریفی، فعال اصلاحطلب یادداشتی را برای سلام نو ارسال کرده که در ادامه میخوانید:
اصلاحات و اصلاح طلبی در فراخنای تاریخ با طیفی فعالیتها از حضور در بالاترین ردههای اجرایی و گفتوگو و سازش نخبگان و حاکمان گرفته تا بیان اعتراض در چارچوب قوانین و ساختارهای حاکم بر کشور تعریف میشود ودر این تعریف اصلاح طلبی همواره از یک سو با مخالفت و کارشکنی محافظه کاران مخالف با تغییرو از سوی دیگر با حمله و هجمه و تخطئه از سوی ساختارشکنان و انقلابیونی که ایشان را متهم به سازشکاری و مسامحه وگاه خیانت میکنند مواجهاند.
سابقه اصلاح طلبی (به غیر از تغییراتی که بعضا از سوی شخص حاکمان پیگیری و اجرا شده) در ایران از بزرگمهر حکیم و یحیی و جعفر و فضل برمکی تاحسنک وزیر وفضل ابن سهل وخواجه نصیرالدین طوسی گرفته تا قائم مقام، امیرکبیر و مشروطه خواهان تا فروغی و امینی و مصدق و بازرگان و خاتمی و... همه و همه، کم و بیش در میانه فشارهای محافظه کاران مدافع وضع موجود و انقلابیون خواهان تغییر ساختار، بیشتر زمانی به موفقیتهای پایدار برای پیشبرد اصلاحات دست یافتهاند که توانستهاند حاکمان را برای این اصلاحات با خود همراه کنند و هر جا که در تقابل با حاکمیت ایستادهاند، معمولا علاوه بر کنار گذاشته شدن سیاسی و حتی فیزیکی از روند امور، اصلاحاتشان هم یا ابتر مانده و یا با وجود دست یافتن به پیشرفتهایی مقطعی، در سابقه تاریخ مملکت پایداری نیافته است.
انتخابات خرداد ۹۲، در میانه ناامیدی و دلسردی فلج کنندهای که بر اصلاح طلبی و اصلاح طلبان از پس اتفاقات تلخ سال ۸۸ غالب شده بود، تعبیر واقع بینانهای از اصلاحات با خوانشی اعتدالگرایانه و میانه روانه که بیشتر مبتنی بر ایجاد تفاهم و سازگاری و همراه ساختن حاکمیت با آن است از کلام حسن روحانی سر برآورد که هرچند مبانی گفتمان آن ریشه درجریان اصلاح طلبی دوم خرداد ۷۶ داشت اما از همان ابتدا چه به لحاظ ماهیت و چه از منظر استراتژی و تاکتیک وحتی در ادبیات ونحوه طرح شعارها، مرزبندی نسبتا محسوسی با اصلاح طلبی خرداد۷۶ داشت چرا که راه حضور و پیشبرد اهداف و برنامههای خود در دل حاکمیت را با وجود اعتقاد به لزوم تغییرات حداقل در رویههای اجرایی کشور، نه تکرار شعارها و گفتمان اصلاحات سالهای ۷۶ تا ۸۴ که در یک نوع بازخوانی مجدد آن دوران و آسیبشناسی آن و رفع اشکالاتش میدانست.
با گذشت یکسال از روی کار آمدن دولت اعتدال تدبیر وامید و شناخت چالشها، موانع وآفتهای پیش روی این دولت لزوم درس آموزی از اشتباهات و اشکالات دوران اصلاحات بیشتراز پیش احساس میشود چرا که شاید حسرت از دست رفتن فرصت بینظیر و غیرمنتظرهای که دوباره در این دوران نصیب اصلاح طلبان شده، تا سالهای سال گریبانگیر جریان اصلاح طلبی در ایران شود و شاید این بار دیگر فرصت و اجازه چندانی برای آزمون و خطا کردن تاکتیکها و استراتژیها برای اصلاح طلبان نباشد.
شک نیست که دراشتباهات صورت گرفته در دوران اصلاحات سالهای ۷۶ تا ۸۴ نباید و نمیتوان تنها یک فرد و یا یک گروه را مقصر قلمداد کرد که چنین کاری خود اشتباهی فاحش در تحلیل و ارزیابی را باعث خواهد شد و از سوی دیگر نمیتوان منکر این اشکالات شد که در این صورت گذشته اصلاحات چراغ راه آیندهاش نخواهد شد. باید پذیرفت که در این اشتباهات همه افراد و گروهها و جریانات فعال در این جریان از شخص سید محمد خاتمی تا بحشهای مختلف دولت وی تا گروهها و احزاب و نشریات اصلاح طلب و حتی جنبش دانشجویی فعال در آن سالها کم و بیش دخیل بوده و طبعا در ناکامیاش به سهم خود مقصرند.
در این میانه نه میتوان از عدم صراحت و در عوض پیچیدگیهای بیشتر روشنفکرانه کلام خاتمی و روحیه چالش گریز و مسوولیت ناپذیری ایشان در پذیرش رهبری اصلاحات چشم پوشید و نه میتوان و نه باید اشتباهات استراتژیک و استراتژیهای اشتباه اصلاح طلبان و گروهها، احزاب و جریانات اصلاح طلب و افراط و تفریطهای نابجای ایشان (استراتژیهایی نظیر فتح سنگر به سنگر، فشار از پائین و چانه زنی از بالا، نافرمانی مدنی و خروج از حاکمیت و یا بالابردن سطح مطالبات وعبور از خاتمی و....) و عواقب سوء هریک از این اشتباهات را فراموش کرد و نه ضعف اطلاع رسانی بخشهای مختلف دولت درایجاد ارتباط با توده جامعه و اطلاع رسانی در خصوص اقدامات مثبت دولتهای اصلاحات (با وجود آنکه بالاترین شاخصهای توسعه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور در آن سالها تحقق یافت) قابل کتمان است.
در کنار همه اینها عدم شناخت کافی اصلاح طلبان از ویژگیها وخصوصیات جامعه ایرانی و خاستگاه مطالبات ایشان و خطای تحلیل آرا ۲۰ و ۲۲ میلیونی خاتمی در انتخابات سالهای ۷۶ و ۸۰ باعث شد که توهم قدرتی برای جریان اصلاح طلبی و کوچک شمردن توان جریانات مقابل در آن سالها به وجود آید که این توهم علاوه بر سوق دادن اصلاح طلبان و حامیان ایشان به سمت افزایش روزافزون مطالبات در آن سالها، تا آخرین روزهای دوران اصلاحات و حتی سالها پس از آن گریبانگیر سیاستها و استراتژیهای اصلاح طلبان بود.
از سوی دیگر گویا مفهوم اصلاح طلبی برای بسیاری از افراد و گروهها و جریانات اصلاح طلبی به درستی مفهوم نیافته بود و همین مساله سردرگمی بین رفتارهای اصلاح طلبانه تاگاه انقلابیگری و ساختار شکنی را برای بسیاری از اصلاح طلبان و حامیان ایشان در ان سالها از ایشان بروز میداد که خود هم به آسیب پذیری روزافزون اصلاحات میافزود و هم بر تشویش هویت و استراتژی ایشان میافزود.
البته منصفانه باید پذیرفت که در تحلیل علل ناکامی و ناپایداری اصلاحات در آن دوران اتفاقا شخص سید محمد خاتمی شاید کمترین تقصیر متوجهاش باشد و شاید بتوان یکی از معدود شخصیتهایی که ذاتا متعهد به اصلاح طلبی بوده و تعریف هویتی مشخصی از آن در نظر و عمل برای خود دارد هم اوست و شاید اصلاح طلبی برای بسیاری از معتقدان و حتی رهبران جریانات اصلاح طلب اینچنین مفهوم نیافته است.
به هر حال از بختیاری اصلاح طلبان، امروز فرصت انجام اصلاحات و اصلاح طلبی پس از ۸ سال دوباره برای ایشان فراهم شده وتوجه به حداقل ۵ شاخص برای تعریف هویت اصلاح طلبی در این دوران، شاید بتواند ما را از افتادن در ورطه اشتباهات گذشته پرهیز دهد:
الف: آرمانگرایی در نظربرای پرهیز ازاسیر شدن در دام فرصت طلبی و عملگرایی ومیانه روی در عمل برای پرهیز از تنزه طلبی و رویاپردازیهای خطا انگیز
ب: اخلاق گرایی و پایبندی به اخلاق بر مبنای ۱-رعایت حقوق دیگران و ۲-عدم توجیه وسیله به بهانه هدف
ج: پایبندی و التزام به عمل در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و ساختارها و سازوکارها و قانون اساسی آن
د: اعتقاد وپایبندی کامل به اصلاح طلبی به عنوان تنها راه حل تغییرو اصلاح پایدار رویهها و بهبود اشکالات سیاسی واقتصادی و اجتماعی
هـ: و از همه مهمتر تعریف اصلاح طلبی با اولویت تلاش در جهت همرا ه ساختن جریانات مقابل در مسیر اصلاحات و نه عقب راندن ایشان
که این آخر را شاید بتوان بارزترین تفاوت اصلاح طلبی با خوانش اعتدالگرایانه با دوران ۸ ساله اصلاحات دانست. خوانشی که نه بنا بر ترساندن و صف آرایی در برابر جریانات مقابل را دارد و نه قائل به تحقق تمام و کمال یک شبه اصلاحات است واز همین رو ارزش جذب و جلب همراهی مخالفان و منتقدان خود درپیشبرد بخشی حداقلی ازاصلاحات را بسیار بیش از تحقق مقطعی، ناپایدار و شکننده حداکثری آن میداند و پیروزی خود را نه در شکست و ناکامی ایشان، که در همراهی اشان تعریف میکند.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۲
در انتظار بررسی: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
ناشناس
|
۱۷:۱۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
0
پاسخ
فقط بوی ادعا می آید و خامی و بی خبری
نقد اصلاحات چرا فقط پیش از احمدی نژاد
آیا از فضای سیخ و میخ دوران اصلاحات خبر داری مطمئنم که آنچه را که خاتمی می دانست امثال شما بداند ذوب می شود.
و جنابعالی در این راه نماییتان هدف را نادیده گرفته اید اول یه نگاه به اهداف بینداز بعد پیشنهاد بده مگر این که به فکر معامله باشی و فقط کجدار و مریض بخواهی عنوان اصلاح را با خود یدک بکشی. ان شا... آینده ی خوبی داشته باشید. بدون شناخت شما فقط از روی این یک نوشته قضاوت کردم اگر خطا کردم ببخشید.
حسن ب
۲۰:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
اصلاح طلبی با خوانش اعتداالگرایانه وارام بدون درهم شکستن هنجارها و تحریک مخالفان بسیار بهتر وکاراتر از اصلاح طلبی رادیکالیست.