توضیحات صریح خرازی درباره حزب «ندای ایرانیان»

حزب ندا و جوانان در این فضای امروز باور دارندما ایرانیانی هستیم که به فرهنگ و پیشینه طولانی خود می‌بالند اما اقتضائات جهانی شدن را درک کرده و اعتقاد دارند زندگی مسالمت‌آمیز در جهان کنونی در سایه همکاری، همفکری و مشارکت همه اقوام و ملل فراهم می‌آید.

به گزارش سلام نو، روزنامه اعتماد گفتگوی مفصلی را در خصوص وضعیت اصلاحات و حزب اصلاح‌طلب در شرف تاسیس «ندای ایرانیان» با سید محمد صادق خرازی از اعضای هیات موسس این حزب انجام داده که در ادامه می‌خوانید:

دیپلمات ارشد سید محمد خاتمی پس از آنکه سال‌ها در عرصه سیاست
داخلی به نقش‌آفرینی ناپیدا می‌پرداخت حالا عزم خود را جزم کرده تا با
عده‌یی از جوانان دیروز اصلاح‌طلب که عموما در دهه چهارم زندگی خود هستند
فعالیت سیاسی را به گونه‌یی دیگر دنبال کند. در هفته‌های اخیر با رونمایی
از تشکیلات «ندا» موضع‌گیری‌های نسل اولی‌های اصلاحات جدی‌تر و نقدهای آنان
به راه‌اندازی این تشکل تندتر شد. برخی گفتند مگر ما مرده‌ایم که عده‌یی
به دنبال راه‌اندازی نسل دوم اصلاحات هستند؟ برخی هم تشکیل آن را به فال
نیک گرفتند. اما آیا صادق خرازی به دلیل ارتباطات وسیعی که با بزرگان دارد
می‌خواهد اصلاحات بی‌خطر را کلید بزند؟ در میان فعالان سیاسی ایران صادق
خرازی از یک جهت جایگاه منحصر به فردی دارد. او در عین حال که بسیار به سید
محمد خاتمی نزدیک است ارتباط مثبت و خوبی با حاکمیت و بزرگان نظام دارد.
همین ارتباط دو طرفه در مقاطعی باعث برطرف شدن سوءتفاهم‌های جدی شده اما
برخی اوقات نیز برایش دردسر شده است. مثل همین تشکیلات ندا که عده‌یی
راه‌اندازی آن را محصول رایزنی‌های خرازی با حاکمیت می‌دانند اما سفیر اسبق
ایران در فرانسه این روزها صریح‌تر از همیشه صحبت می‌کند. می‌گوید نه
حکومتی ساخته‌ایم؛ نه جلد دوم جبهه مشارکت. نقدش به برخی تندروهای جریان
اصلاحات چنان تند و گزنده است که ترجیح می‌دهد فعلا در عرصه عمومی آنها را
مطرح نکند اما همین اندازه می‌گوید که نمی‌شود در سفارت فلان کشور اروپایی
شام خورد و اطلاعات به غربی‌ها فروخت و در عین حال نام اصلاح‌طلب نیز بر
خود گذاشت. تاکید دارد که اگر قرار است چیزی اصلاح شود باید ذیل همین قانون
اساسی و چارچوب‌های نظام جمهوری اسلامی باشد. می‌خواهد اصلاح‌طلبان را به
مدیریت کشور بازگرداند و راهش را ایجاد تشکلی با حضور جوانان می‌داند. با
وجود فشارهایی که تحمل کرده‌اند، می‌خواهند همین راه را ادامه دهند حتی اگر
تمام اصلاح‌طلبان علیه‌شان موضع‌گیری کنند چشم‌شان به دهان سید محمد خاتمی
است. تا زمانی که چراغ سبز خاتمی را دارند کارشان را ادامه می‌دهند.

در ابتدا یک ارزیابی کلی از وضعیت سیاسی کشور بفرمایید تا در ادامه به
آسیب‌شناسی جریان اصلاحات و تشکل سیاسی «ندا» که با محوریت جنابعالی در حال
راه‌اندازی است، بپردازیم.

ما در جامعه و در میان مردمی بافرهنگ و متمدن زندگی می‌کنیم که مهم‌ترین
شاخصه این مردم هوش و دانش و علاقه‌مندی به پیشرفت و توسعه است. مردم ایران
به جهات مختلف با خیلی از ملت‌های جهان به لحاظ ماهوی متفاوتند و
پیچیدگی‌ها و پارادوکس‌هایی هم به جبر تاریخ در متن فرهنگ اجتماعی این مردم
ورود کرده است. با این مردم نه به زبان زور می‌توان سخن گفت و نه از
دروازه خدعه و فریب وارد شد. از هر واقعه و رخداد سیاسی برداشتی
واقع‌بینانه دارند و نقش بسزایی در شکل‌گیری هویت جمعی جامعه ایفا
کرده‌اند، نه انسداد سیاسی در ایران جواب می‌دهد و نه این مردم می‌پذیرند و
نه مدل‌های وابستگی فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی را می‌پذیرند من این
توضیحات را عرض می‌کنم که بدانید در پدید آمدن یک گفتمان جمعی آن هم از
بستر واقع‌گرایی چه ظرایفی را باید لحاظ کرد. مردم مهم‌ترین رصدخانه و
پالایشگاه سیاسی و اجتماعی و دیگر شوون جامعه هستند. به عنوان مثال ببینید
در ایران دو دهه و نیم گذشته یعنی قریب یک ربع قرن پس از وقوع حماسه دفاع
مقدس ایران چه رخداد‌هایی پدید آمده است. فرآیند دولت سازندگی به تشکیل
مهم‌ترین پدیده اجتماعی یعنی دولت اصلاحات منتهی شد و از بستر دولت اصلاحات
فرآیند دولت مدعی عدالت پدید آمد اما در مقام عمل چیز دیگری از کار درآمد
که در آن بی‌توجهی به نخبگان کشور انسداد سیاسی و تصرف در اموال مردم و
بی‌توجهی به درد‌ها و آلام مردم پدیدار شد که واقعا این دوران بسیار عجیبی
بود و نمی‌خواهم امروز نبش قبر اقدامات دولت احمدی‌نژاد بکنم و مطلبی را
بگویم. من می‌خواهم وضع موجود و آینده را با شما بررسی کنم. ما امروز با
پدیده‌های مهمی روبه‌رو هستیم. اولا امروز پدیده ناصوابی در حال نهادینه
شدن است و بسیاری از فعالان سیاسی موقعیت تحرک ندارند که یک واقعیت مشهود و
ملموس است. بسیاری از کنشگران سیاسی انگیزه ندارند و خیلی از شخصیت‌های
سیاسی، امروز در مقطع سنی‌ای هستند که احساس می‌کنند باید گردش کار را به
جوانان بسپارند و این جوانان هستند که باید از این پس نقش‌آفرین عرصه‌های
سیاسی و اجتماعی ایران باشند. مهم‌ترین اتفاقی که سال 88 و 92 افتاد، نقش
جوانان در عرصه تحولات سیاسی ایران بود و آنان نقش‌آفرین‌ترین بخش در این
تحولات بودند. با اینکه خیلی‌ها موقعیت فعالیت سیاسی نداشتند آنها
موقعیت‌سازی کردند. آگاهی، هوشیاری، بینایی و برنایی فکر متعلق به بخش جوان
جامعه بود و این توانست تاثیرگذاری خود را در عرصه کشور به نمایش بگذارد.
این اتفاق در حالی رخ داد که بسیاری از کسانی که مدعی تاثیرگذاری جدی عرصه
سیاسی بودند در صحنه حضور واقعی نداشتند.

مثل چه کسانی؟

من واقعا از نام بردن افراد پرهیز می‌کنم و درست نمی‌دانم که نام کسی را
ببرم اما جوانان باانگیزه و بانشاط البته با هر نیتی از خود تحرک و در
نهایت تاثیرگذاری جدی طی این مدت نشان دادند و سهم بزرگی را در تحولات
اجتماعی به خود اختصاص دادند. طی این مدت جوانان پیشقراولان تحولات سیاسی
اجتماعی اخیر بودند. به هر حال رهبری اصلاحات خود به چنین فرآیندی باور
دارد و به عمق این موقعیت اجتماعی توجه دارد و هر آغازی و هر حرکت جدیدی
نیازمند برخورداری از بینش و دانش شخصیت‌های بزرگ انقلاب و کشور است. آنچه
در حرکت سیاسی سال قبل رخ داد و تبدیل به سونامی سیاسی شد تلاش سترگ همین
نسل جوان با خردمندی و تجربه پیران و پدران سیاست جمع شد و پیوند داده شد و
حقیقتا در سراسر کشور واقعه و رخداد عظیمی پدید آورد.

اگر واقع‌بینانه بخواهیم از آنچه در انتخابات اتفاق افتاد، پرده‌برداری
کنیم حقیقت‌هایی آشکار می‌شود که شاید به مذاق برخی دوستان خوش نیاید. جناب
آقای روحانی فاقد موقعیت بالایی در نظرسنجی‌ها بودند و کمتر کسی بود
گمانه‌زنی کند و حدس بزند که چنین اتفاقی خواهد افتاد و آقای روحانی
رییس‌جمهور شود. یک سونامی جدی پدید آمد که نتیجه‌اش تاثیرات بسیار زیادی
داشت و برخوردار از پیام‌های بسیاری برای داخل و خارج از کشور بود. اولا
ثبات کشور و امنیت ملی از بستر توسعه سیاسی پدید می‌آید. آگاهی و برنایی
مردم پایان‌‌بخش انسداد سیاسی دولتی‌ها در حفظ موقعیت خود و استمرار قدرت
سیاسی شد و پدیده‌یی گشت تا گردش قدرت با رای مردم انجام شود و جریانی که
حاضر نبود قدرت را باز پس دهد با رای مردم بازی را واگذار کرد و بت توهمات
خیلی‌ها را شکست و مردم با حضور در صحنه، تاثیر قدرت و رای و صندوق را به
نمایش گذاشتند.

پیام رهبری انقلاب که فرمودند رای مردم حق‌الناس است چه تاثیری در این میان داشت؟

پیام رهبر انقلاب یک پیام تاریخی است. اما بیش از آنکه یک پیام سیاسی باشد
فتوای سیاسی در فقه سیاسی شیعه بود و نقطه عطفی در ادبیات سیاسی و حکومتی
اسلام شد. تشخیص و تشخص رای هر فرد دارای مالکیت است من همان زمان مقاله‌یی
نوشتم تحت عنوان حق‌الناس. من معتقد بودم که با این پیام، یک پارادایم
جدیدی در ادبیات سیاسی ایران متولد شد. این پیام، حق‌الناس و تشرع را همراه
و همساز با رای مردم کرد.

و بدبینی بخشی از قهر‌کنندگان با صندوق رای را مبدل به خوش‌بینی کرد و به نوعی اعتماد‌سازی دوباره‌یی برای قهر‌کنندگان با نظام بود؟

این پیام تاریخی نه‌تنها بدبینی را به خوش‌بینی تغییر داد که تمام آن
تحلیل‌های ناقص و نادرست بیرونی را نسبت به معادلات سیاسی ایران برهم زد و
هم تغییر داد. می‌دانید که آقای روحانی با درصد بسیار کمی موفق شد
رییس‌جمهور شود و این تفاوت او با دیگر روسای جمهور بود. همه بزرگان کشور
به این نکته توجه ویژه‌یی داشتند؛آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی، جناب آقای خاتمی
و جناب آقای دکتر روحانی همه و همه روی این پارادایم مانور دادند و تاکید
کردند.

به زعم من و به باور شخص خودم اگر این بحث حق الناس نبود می‌توانست اتفاقات
دیگری در انتخابات رخ دهد و قطعا کسانی که انجام هر کاری را برای خود،
مشروع می‌دانند و هدف وسیله را برایشان توجیه می‌کند و رفتار ناهنجار و
ساختارشکن هرگونه تصرف و سوءاستفاده را توجیه می‌کرد و آن نشاط و صلابت
جامعه را از بین می‌برد و مطمئنا این مساله را نمی‌توان نادیده گرفت که این
رهبری نظام بود که نقش بسیار بزرگی برای اعتدال جامعه و بازگشت اعتبار ملی
به جامعه ایفا کرد.

تاثیر پیام رهبری را چگونه ارزیابی می کنید؟

فقط پیشگیری از وقوع جرم کارکرد این پیام رهبری نیست. شما بدانید این
فرمایش رهبری تا ابد مبنای تمام فتاوایی خواهد بود که مربوط به رای مردم
است. در نهضت تنباکو فتوای میرزای شیرازی تبدیل به یک پارادایم تاریخی شد و
این فتوا هم نظیر آن بدل به یک پارادایم در فقه سیاسی شیعه شده است.

ما پیش از این هم فرمایش حضرت امام و آن جمله تاریخی ایشان درمورد رای مردم
را داشتیم. در جوامع مدرن از لحاظ توسعه سیاسی این نگرانی‌ها وجود دارد؟

در همان جوامعی که شما می‌گویید هم ابزارهایی برای تصرف رای مردم وجود
دارد. برای مثال بوش دوم در حال رقابت با الگور بود. رای بوش کمتر از رای
ال گور بود. حتی عده‌یی در آرای الکترال‌بوش تشکیک کردند اما سیستم قدرت
این گونه جا انداخت که بوش رای آورده است. ما یک جامعه جدید هستیم و مردم
ایران به برکت مجاهدت فرزندان خود در انقلاب و حماسه دفاع مقدس دارند
دموکراسی را در خاورمیانه تجربه می‌کنند. تجربه دموکراسی در خاورمیانه با
ویژگی‌های دینی و ملی‌ای که ما داریم احتیاج به مراقبت بسیاری دارد که اگر
این مراقبت صورت نگیرد هزار نکته باریک‌تر از مو پدید می‌آید. رهبری انقلاب
باید مراقب همه مسائل در کشور باشد. برای شما یک مثال دیگر می‌زنم. یکی از
اعضای کابینه آقای هاشمی که بعدا هم در کابینه آقای خاتمی حضور داشت یک
سال پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری سال 76 مقاله‌یی نوشت و خواستار تمدید
ریاست‌جمهوری آقای هاشمی شد.

تا کسی به ریاست‌جمهوری برسد و کشور را اداره کند و توافقی ناگفته و
نانوشته به صورت هدایت شده صورت بگیرد. ناگفته نماند در آن مقطع اسامی
مرحوم آقای دکتر حبیبی و دکتر ولایتی و دکتر روحانی و جناب آقای ناطق به
گوش می‌رسید و خبری از اسم آقای خاتمی نبود. آقای هاشمی می‌گفت من جامعه را
می‌شناسم و اگر در این شرایط بخواهید آزادی کامل بدهید نهیب جامعه برخلاف
خواست حاکمیت راه خودش را می‌رود. من یادم هست دقیقا می‌گفتند آقای ناطق
رای نمی‌آورد و متاسفانه نتوانست ایشان مظهر وفاق ملی شود پس خوب است تا
کاری کنیم و رییس جمهور توافق شود و اتفاق خاصی نیفتد که آهنگ توسعه و رشد
کشور با مشکل روبه‌رو نشود. اما رهبری قبول نکردند و پدیده مقاومت رهبری و
اعتبار دادن به رای مردم،دوم خرداد شد و رای بی‌نظیر و انتخابات شگفت‌انگیز
و به قدرت رسیدن جناب آقای خاتمی شد. چرا که رهبری گفتند مردم به هر کسی
رای بدهند او باید رییس‌جمهور شود. من می‌خواهم نتیجه‌گیری کنم تحول در
جامعه با مشارکت اجتماعی و با رای مردم و مشروعیت صندوق رای است. نمی‌خواهم
در اینجا تاریخ را باز خوانی کنم بلکه از تاریخ برای اثبات ادعای خودم
بهره بگیرم. نسل پویا و جوان، نسلی است که به پدیده انتخابات و دموکراسی
واقع‌‌بینانه می‌نگرد نه آرمانگرایانه با دموکراسی و صندوق‌های رای قهر و
آشتی نوبتی کند و بگوید انتخابات مجلس تحریم اما انتخابات ریاست جمهوری
فعال و آشتی، سیاست و دموکراسی در جوامع ما در جهان سوم و ملل مشرق زمین
معیارها واولویت‌های خود را دارد. آرمان هر انسان مومن و فتنه به‌دوری این
است که دموکراسی کامل و جامع نقش خودش را ایفا کند. من شاید حرف‌هایی که
امروز می‌زنم مورد مناقشه برخی از رفقا یا برخی از رقبا شود اما عرض
می‌کنیم که سیاست، امری نسبی است. بر این اعتقادیم که تندروی و افراط روند
توسعه کشور را مختل کرده و باعث شده سوءتفاهم‌های زیادی در ذهن کنشگران
عرصه‌های سیاسی اعم از داخل وخارج و مهم‌تر از همه در مردم شکل بگیرد. ما
تجربه اصلاحات را فرصتی می‌دانیم که از آن به خوبی بهره برده نشد. رقبای
سیاسی هر روز به بهانه‌یی عرصه را بر اصلاح‌طلبان تنگ کردند. تندروی،
تندروی می‌آورد؛ خوب است روزی به آسیب‌شناسی آن دوران بپردازیم؛ ما هراسی
نداریم و حاضریم بپذیریم اشتباهات و تندروی‌هایی سبب شد این تجربه، نتیجه
مطلوب خود را نداشته باشد. بارها و بارها روی مبانی اعتقادی اصلاح‌طلبی
صحبت شد، اکثریت اصلاح‌طلبان به اصالت انقلاب اسلامی و هویت انقلاب اسلامی
ایمان راسخ دارند مبانی اعتقادی و هویت فکری اصلاح‌طلبی، عینیت بخشیدن و
اصالت دادن به نقش ممتاز و مترقی قانون اساسی، ولایت فقیه، جایگاه موسس و
بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) و نقش رهبر معظم انقلاب در هدایت
وحرکت جمعی جامعه است. همچنین معتقدیم شریعت علوی آنگاه که با حقیقت اخلاق
ناب محمدی عجین شود طلیعه شکوه مدینه النبی، بشارت خواهد داد که آرمان همه
مصلحان بزرگ تاریخ این سرزمین بوده است. بارها و بارها جناب آقای خاتمی به
تبیین مدینه‌النبی و جامعه فاضله اشارت داشته‌اند منتها عده‌یی سعی می‌کنند
که باور‌های قاطبه اصلاح‌طلبان را پشت شعارها و فرضیه‌های تند و غلط و
افراطی با سوءاستفاده از اصول پنهان کنند. اصلاح‌طلب واقعی چشم به آرمان‌ها
دارد اما مراقب خواهد بود آرمان‌ها او را از واقعیات پیش رو غافل نکند. در
مبانی اصلاح‌طلب این است که به صراحت بگوید که واقع‌گرا هست و به الزامات
آن پایبندی نشان می‌دهد. بارها تاکید شده است نمی‌شود از تعامل و همکاری دم
زد اما در عمل جز به حذف اندیشه رقیب و منزوی کردن دیگر عقاید رضایت نداد.
نمی‌شود در خارج از مرزها شعار تنش‌زدایی و تعامل با دنیا سر داد اما در
داخل به جنگ رقبای سیاسی رفت. نمی‌شود ابراز احساسات پاک مردم در ابراز
وفاداری به نظام را برجسته کرد اما توقعات و نارضایتی‌های مطرح شده را
نتیجه اغفال و گمراهی آنان برشمرد. ما اعتقادی به روش‌های بسیج توده‌یی با
استفاده از رفتارهای عوام فریبانه نداریم. به نظر ما نمایندگان اصناف و
انجمن‌ها بدون تهییج توده‌یی می‌توانند بر مبنای منطق و خرد با حاکمیت وارد
بحث شده و نظرات خود را ابراز کنند. اصلاح‌طلب واقعی معتقد است به همان
اندازه که باید نگران سوءاستفاده از آزادی بود باید نگران سوءاستفاده از
قدرت هم بود، در نتیجه نظارت بر مسوولان را وظیفه آحاد احزاب و نهادها
دانسته و برای مجلس شورای اسلامی و همه دستگاهای تقنینی قضایی و اجرایی در
انجام وظیفه نظارتی‌اش جایگاه ویژه‌یی قائلیم. ما به مصالحه، تفاهم و آشتی
با جریانات مختلف فکری و سیاسی که دست به رفتار خشونت‌آمیز نمی‌زنند باور
داریم و معتقدیم می‌شود افکار و عقاید گروه یا جناحی را قبول نداشت اما با
هم پشت یک میز نشست تا از حداقل مشترکات برای توسعه و پیشرفت کشور استفاده
کرد. ببینید برخی این چند روز به نام اصلاح‌طلبی تا توانستند بر تشکل نو
بنیاد «ندا» که فرزند خود اصلاحات است تاختند، بدون آنکه بخوانند و بدانند،
تیغ بر چهره‌های جوان آن کشیدند. آنچنان از حق صحبت کردند که گویی سند
مالکیت اصلاحات بنام آنهاست ومیراث پدرانشان است، به جای نقد ماهرانه به
جای نقد محتوی، به شخصی‌سازی سیاست روی آوردند و گه گاه به دروغ و تهمت
برای استحکام تحلیل خود روی آوردند، خوب این روش، روش درستی نیست، معقول و
مقبول هم نیست؛ تهدید و ارعاب از هر کس و گروه که باشد مذموم است. جوانان
با انگیزه را از خودتان نرانید، اینها بازوان اصلاحات بوده و هستند. اگر
نقد بر سخنی هست آن نقد را با صدای بلند و با منطق و استدلال روشن بینانه
پاسخ دهید. من تشکیک کردم که شاید در جایی نامی از حزب وگروهی چه همسو و چه
رقیب برده‌ام که با تهمت و دشنام و اهانت روبه‌رو بوده‌ام. ما حتی در یک
سخنرانی یا دریک جلسه پرسش و پاسخ اهانتی به فردی یا به گروه و حزبی کرده
باشیم به یاد نمی‌آورم. خب برخی به قدری خوب از این واقعیت استقبال کردند و
حتی به تذکار نسبت به امت واحده اصلاح‌طلبی اشاره داشتند که جای قدردانی
دارد. ما در زیر یک اردوگاه فکری هستیم، باید پذیرفت دیدگاه‌های متناقض هم
وجود دارد اما اهانت و هتاکی نباید داشت.

برگردیم به موضوع آسیب‌شناسی اصلاحات. انتخابات سال 84 و 88چطور؟

اتفاقات و اختلافات در هر انتخاباتی وجود دارد. اتفاقا بحث ابطال انتخابات
مربوط به این دفعه نیست. چندین بار این ادعا توسط جناح‌ها از انتخابات مجلس
سوم وجود داشته است برخی اوقات نیز این وقایع و حوادث خشونت هم آورده است.
در انتخابات مجلس ششم جناح راست فشار زیادی آوردند تا انتخابات مجلس باطل
شود. جمع زیادی از شخصیت‌های ممتاز کشور، در انتخابات رای نیاوردند. اتفاقا
نسل جوانی از اصلاح‌طلبان کشور وارد مجلس شدند. شورای نگهبان و اصولگرایان
حسابی ترش کرده بودند. آقای هاشمی‌رفسنجانی نفر سی‌ام شد و همین آقای دکتر
روحانی رای نیاورد. در آن انتخابات هم فشار زیادی وارد شد که انتخابات
باطل شود. در انتخابات مجلس ششم فشارها بسیار بیشتر بود و محدود به یک نفر و
یک گروه نبود اما باز هم مقام معظم رهبری اجازه ابطال انتخابات را ندادند.
در سال 1384 هم همین طور عده‌یی فشار آوردند انتخابات باطل شود، خب مقام
معظم رهبری نپذیرفتند. در ماجرای سال 88 هم همین‌طور، دقیقا زمان حضرت امام
در انتخابات مجلس سوم همین طور شد. من سال 1388طی تلاشی عمده برای رسیدن
به راه‌حلی منطقی با بخش‌های مختلف درتماس بودم، فشار ابطال انتخابات زیاد
بود، مقام معظم رهبری می‌گفتند برای من اثبات نشده تا اقدامی صورت بگیرد.
عده‌یی هم به آقای خاتمی نسبت دادند که ایشان گفتند انتخابات باید باطل
شود. تا آنجایی که من می‌دانم هرگز آقای خاتمی چنین موضوعی را بیان نکردند.

فایده‌های تصمیم مقام معظم رهبری کاملا نتیجه بخش بوده است؟

در این موضوع شک نکنید. جامعه ما پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. اگر یک
زمانی برخی تندروهای مقابل به این جمع‌بندی برسند که قدرت را بدون رای مردم
حاکم کنند .

پس باید تن به مناسبات قدرت در امروز ایران داد؛ قهر با صندوق رای به هیچ‌وجه فایده‌یی ندارد؟

مگر غیر از این هم می‌شود کاری کرد؟ آیا کسی موافق هرج ومرج است.
بالاخره همه باید به یک مبنای حقوقی که قانون مشخص کرده اعتماد کنیم.
نمی‌شود هر جایی که به نفع کسی است یک جور موضع‌گیری کنیم. فصل‌الخطاب را
در قانون به نقش ممتاز رهبری داده‌اند. در همین انتخابات که یکی از
مدنی‌ترین انتخابات‌های جهان بود رهبری یک پارادایم جدیدی تحت عنوان اصالت
رای مردم ایجاد کرد که صفحه جدیدی در برابر جریانات سیاسی ایران به وجود
آورده که باید از آن استفاده کرد و از همین منظر به این سمت برویم که جامعه
را مدرن ومتصل به رای مردم کنیم. ببینید تجربه در همه جای دنیا ثابت کرده
است قهر با صندوق رای هیچ جای دنیا جواب نمی‌دهد. با حرکات قهرآمیز
نمی‌توان به حقوق جامعه دست یافت. تحولات اجتماعی سیاسی ترکیه به این دلیل
به نتیجه رسیده بود که مردم با صندوق قهر نکردند و اتفاقا در مصر بعد از
مبارک و بعد از مرسی به دلیل اینکه مردم با صندوق قهر کردند سیسی به قدرت
رسید. آخرین آمار انتخابات مصر این بود که سیسی با 37 درصد رییس‌جمهور شد.
اگر مردم قهر نمی‌کردند فرد دیگری رییس‌جمهور می‌شد و وضعیت مصر و
اخوان‌المسلمین فرق می‌کرد.مافیای مصر توانستند سیسی را به قدرت برسانند.
سیسی نتیجه فرآیند قهر مردم با صندوق رای بود. در تحولات ایران هم از نیمه
دوم دولت دوم آقای خاتمی مردم انگیزه شان را از دست دادند. دعواهای درون
اصلاحات و تعارضات باعث شد شورای دوم و مجلس هفتم بدون مشارکت جدی مردم شکل
بگیرد. همین مساله باعث شد آقای احمدی‌نژاد اول شهردار شد و بعد اتفاقاتی
افتاد که دیدیم.

یعنی فرایندانتخاب محمود احمدی‌نژاد به عنوان شهردار نتیجه بی‌طرف شدن مردم بود؟

قطعا احمدی‌نژاد فراهم آمده از چالش‌های درونی دولت اصلاحات بود.

چرا شما این را می‌گویید؟

اختلافات درون اصلاح‌طلبان باعث شد مجموع ارای دور اول انتخابات را در سال
84 اصلاح‌طلبان به دست بیاورند یعنی 17 میلیون رای از مجموع 4 کاندیدای
اصلاح‌طلب و چپ اما در دور دوم محمود احمدی‌نژاد موفق شد قریب هفده میلیون
در برابر 11 میلیون به پیروزی برسد. چرا این گونه شد؟ دلیلش این بود که
اصلاح‌طلبان اشتباه استراتژیک در انتخابات سال 84 داشتند. وقتی فضای سیاسی
دو قطبی شد وبه ناحق، آقای هاشمی نماد وضعیت دو قطبی شد فضا تغییر پیدا
کرد. اصلاح‌طلبان قافیه را باختند. البته همه مصایب و مشکلات آقای هاشمی به
دلیل بی‌تدبیری‌های رفیقان و رقیبان ایشان بود. واقعیت را باید پذیرفت چه
کسانی آقای هاشمی را زدند و فضایی را برای ایشان درست کردند که احمدی‌نژاد
آمد و سوار موج هاشمی ستیزی شد. متاسفانه خودشان. ما اتحاد تشکیلاتی و وحدت
استراتژیک نداشتیم و بازی انتخابات را در حالی که به راحتی می‌توانستیم
ببریم به رقیب ناشناخته واگذار کردیم.

آیا این نقد به آقای خاتمی وارد نیست که چرا فضا را مدیریت نکرد تا اصلاح‌طلبان به انسجام برسند؟

نه من این نظریه را قبول ندارم، آقای خاتمی آن زمان رهبر اصلاحات نبود،
بلکه ترجیح می‌داد واقعا رییس‌جمهوررباشند و رییس‌جمهور باید بی‌طرف باشد و
حرکت جناب آقای خاتمی ستودنی بود.

بلوغ سیاسی اصلاح‌طلبان را در آن مقطع چگونه ارزیابی می‌کنید؟

باید بپذیریم به دلیل فقد تجربه و فرهنگ مدارا و کنش‌ها و واکنش‌ها، این بلوغ سیاسی بسیار پایین بود .

چرا رییس‌جمهور نباید برای جریان سیاسی خود نقش لیدر را هم بازی کند؟

وقتی کسی رییس‌جمهور شد متعلق به همه احاد مردم است رییس‌جمهور حتی متعلق
به مخالفان هم خواهد بود رییس‌جمهور بیش از اعمال قدرت سیاسی و شخصی باید
پاسدار فضیلت‌ها و حقوق همه نحله‌های جامعه باشد. رییس‌جمهور نباید اعمال
قدرت باندی کند اگر احمدی‌نژاد کرد اشتباه کرده است در بسیاری از نظام‌های
سیاسی نخست وزیر رهبر یک جریان است و مدیریت اجرایی کشور را در دست می‌گیرد
کسی هم به او ایراد نمی‌گیرد که نمی‌تواند هم رهبر حزب باشد هم
رییس‌جمهور. آقای خاتمی معتقد بود که عدالت حکم می‌کند که من به عنوان
رییس‌جمهور و مجری انتخابات باید بی‌طرف باشم.

با این حساب اصلاحات در آن مقطع زمانی بدون رهبر بود.

یقینا همین طور است و اصلاحات در مقطع ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، رهبر نداشت.

اعضای مختلف هر کدام حرف خود را می‌زدند. نه شورای هماهنگی به این مفهوم
وجود داشت نه شورای عالی اصلاحات. آقای خاتمی یک مسوولیت اخلاقی داشت و آن
مسوولیت صیانت از رای مردم بود نه مدیریت جناح سیاسی اصلاح‌طلب. اگرچه
ایشان به عنوان یک فرد، توصیه‌هایی کرد. حتی سراغ آقای مهندس موسوی هم رفت
اما ایشان در خواست آقای خاتمی را نپذیرفت و نیامد. در حالی که در همان
دوره ریاست‌جمهوری آقای خاتمی و برای انتخابات سال 84 همه زیر چتر موسوی
جمع می‌شدند. اما متاسفانه اصلاح‌طلبان دچار چندکدخدایی بودند و غرور سیاسی
که در متن اصلاحات بود اجازه نمی‌داد کسی این کار را انجام دهدبر همین
اساس ایرادی به آقای خاتمی وارد نیست. ایشان چارچوب عملکرد خود را در
ریاست‌جمهوری و صیانت از رای مردم تعریف می‌کرد نه کنشگری سیاسی.

یعنی آقای خاتمی حتی اگر می‌خواستند کاری هم بکنند، نمی‌توانستند؟

نه؛ آقای خاتمی می‌خواست ولی نمی‌توانست اما فقط، نقش‌آفرینی‌اش را در چارچوب قانون می‌دانست.

حتی به قیمت رییس‌جمهور شدن احمدی‌نژاد؟

او نمی‌خواست رفتار غیرقانونی داشته باشد.

آقای خاتمی مجری انتخابات بود. عرض من مربوط به قبل از شمارش آراست. ایشان
می‌توانست هم از رای مردم صیانت کند و هم جریان سیاسی متبوع خود را به نوعی
هدایت کند. اینها با هم در تعارض نیستند.

آقای خاتمی در آن مقطع، جایگاهش را، ملی قرار داده بود. ایشان حتی خود را رییس‌جمهور احمدی‌نژاد قلمداد می‌کرد.

یعنی آقای خاتمی بیش از آنکه خود را مدیر جریان اصلاحات بداند خود را رییس‌جمهور می‌دانست ؟

بله. ایشان رییس‌جمهور بود نه رییس اصلاحات و موقعیت استراتژیکی داشت و
باید پایه‌های جامعه مدنی را بگذارد. دقیقا راهی که آقای خاتمی در انتخابات
سال 84 رفت تقویت جامعه مدنی بود. به این معنا که آقای خاتمی اگرچه رهبری
اصلاحات را داشت اما تعلقات حزبی و سیاسی خود را بر وظایف ملی خود ارجح
نمی‌دانست. کاری که احمدی‌نژاد کرد را آقای خاتمی انجام نداد. احمدی‌نژاد
درست بر خلاف مشی آقای خاتمی عمل کرد.

هزینه فایده این اقدام اخلاقمدارانه خاتمی چه بود؟

بنیانگذاران فلسفه اخلاق و سیاست همواره توصیه کرده‌اند به پاسداری از
فضیلت‌ها وارزش‌های انسانی – اخلاقی؛ اخلاق سیاسی می‌گوید بین قدرت و
اخلاق، اخلاق را انتخاب کن. تا جامعه مدنی و مدینه فاضله و اتوپیای آرمانی
تجلی پیدا کند.ببینید مهم‌ترین باور در نگاه حزب ندا فرهنک‌سازی در سیاست
است. ما می‌خواهیم اخلاق متعالی را از حوزه خصوصی به حوزه عمومی توسعه دهیم
این امر مستلزم تعامل با پارادایم‌ها و مقولات جدید در روابط بین‌الملل،
بین المذاهب و عمومی است .

به قیمت 8 سال و عقب افتادن کشور؟ شما اگر بودید چه می‌کردید؟

این تصمیم دیگر با مردم و نخبگان سیاسی جامعه است. من هم اگر بودم همان
کاری که آقای خاتمی کرد را می‌کردم. امام علی بن ابی طالب(ع) نیز اخلاق را
بر سیاست و فضیلت را بر رذیلت رجحان دادند و همواره بر شبستان تاریخ بشر
درخشان ماندند .

چرا؟

به این دلیل که دستاورد آن تصمیم آقای خاتمی، آگاهی مردم است. مردم امروز
آگاه شده‌اند و حاضر نیستند به تفکر پوپولیسم رای دهند. مردم نیت‌های خیر و
شر را تشخیص می‌دهند و کف دست آنها را می‌خوانند این فرآیند و اتفاقی که
در انتخابات ریاست‌جمهوری 1393 رخ داد و مردم آگاهانه رای بدهند و این
محصول همان فرهنگ‌سازی است حتی به قیمت تاوان سنگینی که داده شد. امروز
مردم و جوان‌ها می‌گویند دیگر نمی‌خواهیم با صندوق قهر کنیم.

یعنی قهر با صندوق دیگر اتفاق نمی ‌افتد؟

قطعا. تحولات اجتماعی سیاسی آینده ایران و نقش جوانان ایران دیگر اجازه نمی‌دهد کسی با صندوق قهر کنند.

شما با راه‌اندازی تشکل ندا می‌خواهید این بدنه را تبدیل به نخبگان کنید و عملا آنها را به جای نخبگان می‌نشانید.

همه ما روزی جوان بودیم دیگران بازی رو به ما سپردند امروز جوانان به لحاظ
سنی متفاوت هستند نمی‌شود گفت شما همیشه پیاده نظام ما باشید و ما
تعیین‌کننده استراتژی شما سرباز باشید ما همیشه ژنرال، چنین موضعی طراوت و
شادابی ببار نمی‌آورد به ویژه جامعه‌یی که خیلی جوان است بلندپرواز است همه
تحلیل دارند همه مدعی‌اند.عقل جمعی ایجاب می‌کند که دیگر به صورت مجرد
تصمیم گرفته نشود. نخبگان در بستر حرکت جمعی و ساختار تشکیلاتی باید بصورت
جمعی تصمیم‌سازی کنند و تجلی چنین تفکری یعنی ساختار‌سازی، یعنی
کارتشکیلاتی، یعنی حزب و تشکل. در گذر از دوم خرداد76 و سوم تیر84 و در
ادامه 22 خرداد 1388 تجربیات تلخ و شیرین زیادی به دست آمده و حالا در
روزگار پس از 24 خرداد باورمان بر این است که زمان مناسب برای آنکه اصلاحات
با بازسازی و روحیه ایجابی، فصلی تازه از تلاش ملت ایران برای تاثیرگذاری
بر سرنوشت خویش آغاز شود فرارسیده است. به زعم من جوانان به تلاش‌های
پیشینیان و دیگر افراد و چهره‌هایی که در بزنگاه‌های مختلف بیرق اصلاح‌طلبی
را بالا نگه داشته و تلاش کردند در سرنوشت کشور تاثیر بگذارند احترام
می‌گذارند اما معتقدند تندروی، احساس‌گرایی، رفتارهای رادیکال و وجود برخی
موانع و سنگ‌اندازی‌ها مانع از این شد که تلاش‌های قبلی با وجود نیت راستین
اولیه به نتیجه مطلوب منجر شود. روزهای سخت 88 تا 92 فرصت مناسبی به دست
داد تا به بازاندیشی در برخی رفتارها پرداخته و مبانی جدیدی برای رفتار
اصلاح‌طلبانه تدوین شود از این رو به نظر می‌رسد فرصت پیش آمده زمان مناسبی
است برای اینکه اصلاح‌طلبی بازتعریف شده و نسل جوان با اعتماد بنفس کامل
اصلاح‌طلبی پا به عرصه سیاست ایرانی بگذارد ما باید به جوانانمان اعتماد
کنیم اعتماد به آنها بدون هزینه نخواهد بود جوانان آرمان‌های خود را با
واقع‌بینی و پراگماتیسم و گفتمان تلفیق می‌کنند، چنین پدیده‌یی فرصت مبارکی
است به دوستان‌مان در همه تشکل‌های سیاسی اصلا‌طلبی. توصیه می‌کنم به نسل
جوان نگاه ابزاری نداشته باشید به آنها به عنوان قوی‌ترین پتانسیل نیروی
انسانی نسل جوان بنگرید.

اما الان شورای مشورتی اصلاحات که هست.

این شورای مشورتی، حزب نیست. همه حرف ما این است که اگر جوان امروز احساس
کند که با یک ایده‌اش می‌تواند در برابر کسی که 50 سال سابقه فعالیت سیاسی
دارد، قد علم کند و حرف و ایده‌اش می‌تواند موثر‌تر باشد، نشاط را به جامعه
و بدنه کشور بر می‌گرداند. شما وقتی ایده‌های جوانان را عملیاتی کنید و
وقتی این ایده‌ها، در صحنه اجتماعی و سیاسی برخوردار از نقش‌آفرین می‌شود
جوان احساس قدرت می‌کند. مگر جوامع دیگر چگونه رشد کرده و می‌کنند به
جوانان‌شان اعتماد می‌کنند رهبران برخی احزاب اروپا دهه 30 زندگی خود را طی
می‌کنند. در جوامع مدرن به دلیل چرخش مداوم قدرت، سیاستمداران را زود
بازنشسته می‌کند اما در فرهنگ سیاسی ایران چیزی با عنوان بازنشستگی وجود
ندارد.

با این تفاسیر شما قصد عبور از نسل اول اصلاحات را دارید؟

نه ما چنین نیتی نداریم. ما برخی تعابیر را به نام اصلاح‌طلبی باب شده و
دارای مبنای کار جمعی نیست را قبول نداریم. از نگاه ما اصلاحات یک چارچوبی
دارد و جدای از اینکه این مساله مورد قبول بزرگان اصلاحات هست، جالب است
حقیقت و ماهیت اصلاح‌طلبی در ذهن همه شخصیت‌های طراز اول تظام خیلی متفاوت
با مدعیان است. رهبری انقلاب همواره به مثابه یک دغدغه آن را به عنوان یک
واقعیت عینی جامعه آن را قبول دارند. رهبری بارها تاکید کرده‌اند که من
وجود اصلاحات در جامعه را به عنوان یک ضرورت نفی نمی‌کنم و بخش قدرتمند
جامعه اصلاح‌طلبان هستند اما اصلاح‌طلبی که چارچوب‌ها را بشناسد و این
چارچوب‌ها را در رفتار سیاسی و اعتقادی خود باید لحاظ کند. آقایان خاتمی،
هاشمی روحانی هم در باور‌های خود به این نحله واقف هستند.

چارچوب‌ها را بشناسد یا اینکه قاعده بازی را رعایت کند؟

هر دو را.

چه کسی این چارچوب‌ها را ترسیم و مشخص می‌کند؟

ما قانون اساسی داریم. هر جای دنیا اگر جریانی به دنبال تخریب و تضعیف
قانون اساسی باشد، پدرش را درمی‌آورند، ما هم از این قاعده مستثنی نیستیم و
نباید باشیم. خیلی از سیاسیون ما فکر می‌کنند که هر کاری را می‌توانند
انجام دهند و کسی نباید به کارشان، کاری داشته باشد اما نمی‌دانند که
الواتی با آبروداری جور درنمی‌آید. هم الواتی آداب دارد، هم آبرو داری. من
اعتقاد دارم در جامعه‌یی آزادی با احساس مسوولیت همراه است. این هویت و
تجلی عینی ادبیات اجتماعی- سیاسی است. غیر از این باشد در خود امریکا یا
بسیاری از ممالک اروپایی هم رفتار غیرقانونی و نافرمانی مدنی تحمل نمی‌شود.
حتی دموکراسی مدعی امریکایی البته با مفاهیمی که خودشان دارند. آنجا قدرت و
ثروت با هم پیوند خورده است اما در همین دموکراسی امریکایی، نیز همه مکلف
به رعایت هستند. اما معتقدم اگر برخی از دوستان اصلاحات، چارچوب‌های مد نظر
خاتمی را رعایت می‌کردند امروز وضعیتی بهتر و موقعیتی والاتر داشتند، اگر
حرکت‌های جمعی مقدمه، موخره، مانیفست و منشور داشت و درددل‌های آقای خاتمی
را گوش می‌دادند وضع ما امروز این نبود. ما پایبندی خود را به قانون اساسی
اعلام کرده و عدول از آن را خط قرمز خود می‌دانیم. ندا از حق آزادی
شهروندان در سطوح مختلف دفاع می‌کند و وقتی از آزادی بحث می‌کند مراد ما به
صورت مشخص، آزادی عقیده، اندیشه، بیان و آزادی مشارکت در حیات سیاسی اعم
از رای دادن یا کسب منصب است. تلاش خواهد کرد مشارکت سیاسی در کشور افزایش
پیدا کند اما معتقد است این مشارکت، بی‌رقابتِ سالمِ سیاسی امکان‌پذیر
نیست. به نظر حزب ندا، امکان فعالیت آزادانه احزاب و گروه‌ها منجر به رقابت
سیاسی شده و این رقابت مشارکت سیاسی را افزایش می‌دهد و در نتیجه آن نظام
تحکیم و تثبیت می‌شود. ما از نقد مسوولان در سطوح مختلف هراسی نداریم؛
همچنان که از نقد گذشته اصلاح‌طلبی هم فرار نمی‌کنیم. معتقدیم نقد به
بالندگی و رشد جامعه کمک می‌کند و همه باید تلاش کنیم تا میزان سعه صدر
مسوولان از یک سو و مدارای شهروندان از سوی دیگر افزایش پیدا کند اما در
عین حال برای خود چارچوب‌‌هایی هم داریم که از آن فراتر نخواهیم رفت و
می‌کوشیم این حدود را در همه حال رعایت کنیم. ما گذشته را چراغ راه آینده
می‌دانیم اما قصد نداریم در مشاجرات گذشته توقف کرده و سطح منازعات سیاسی
را به تحلیل روزهای تلخ گذشته سپری کنیم. برای ما آینده ایران، دست یافتن
به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه‌ آسیای جنوب غربی،
زندگی بهتر شهروندان با تاکید بر مردم‌سالاری دینی، عدالت اجتماعی،
آزادی‌های مشروع، حفظ کرامت و حقوق انسان‌ها و بهره‌مندی از امنیت اجتماعی و
قضایی اهمیت دارد و در این راه می‌کوشیم از بحث و جدل در رابطه با گذشته
پرمناقشه خودداری کرده و افق‌های پیش رو را دریابیم. ما نسبت به استقلال،
تمامیت ارضی و همبستگی ملت ایران احساس وظیفه می‌کنیم و در حد توان خود
تلاش خواهیم کرد پاسدار این سه باشیم. عقلانیت و کارآمدی دو رکن مهم فعالیت
ما را تشکیل می‌دهد. معتقدیم رفتار و تصمیمات ما باید در چارچوب عقلانیت
بوده و در نتیجه آن کارآمدی فراهم آید. ما از تقویت بیش از پیش جامعه مدنی
دفاع می‌کنیم. قوت و تاثیرگذاری احزاب را بر تکثر کم‌رمق آنها ترجیح
می‌دهیم. معتقدیم تا جایی که ممکن است باید نهادهای غیردولتی را در امور
مختلف وارد و امورات ممکن را به آنها سپرد. کدورت‌های شخصی و موردی هرگز
باعث نخواهد شد که مناسبات امروز را فدا کرده یا به واسطه سوءتفاهم‌های
قبلی زمینه‌های همکاری امروز را از بین ببریم. در چارچوب واقع‌گرایی با هر
کس و هر جریانی که به توسعه ایران باور داشته و از آزادی و مردمسالاری دفاع
کند همکاری خواهیم کرد و با دیگر جریان‌هایی هم که در چارچوب نظام فعالیت
کرده و رفتارهای خشونت‌آمیز نداشته باشند ارتباط خواهیم داشت.این نشان
می‌دهد اصالت کار سیاسی در دوران اصلاحات تعریف نشده بود. بزرگ‌ترین
گرفتاری ما در اصلاحات این بود که مدیریت مجموعه اصلاح‌طلبان از دست خودشان
خارج شد. هر کسی از هر گوشه جریان اصلاحات یک حرفی می‌زد. متاسفانه به نام
آزادی و به نام دموکراسی چنان اهانت‌هایی طی این چند روز انجام داده‌اند
که قابل توصیف نیست. بی‌بی‌سی و برخی در خارج و برخی در داخل هتک حرمت
افراد می‌کنند و تهدید می‌کنند، برخی متوجه نیستند و برخی خیلی خوب
می‌دانند که چه می‌کنند. نمی‌شود سخن از استقلال کشور کرد ولی با اجانب به
گونه‌یی نشست و برخاست بشود و اطلاعات کشور منتقل شود، من حتی معتقدم
بیایید آشکارا نقد محتوا کنید، یک‌بار دیگر هم گفتم شخصی‌سازی و هتک حرمت
جواب نمی‌دهد این روزها یاد جمله‌یی از میخاییل گورباچف می‌افتم که می‌گفت
آزادی را مدافعان آن زندانی کرده‌اند.

مدیریت جریان اصلاحات الان به دست چه کسی افتاد؟

آقای خاتمی به دلیل اقبال مردم موقعیت ویژه پیدا کردند و هم‌اکنون هم
برخوردار از اقبال عمومی هستند و توانستند با توجه به پیچیدگی جامعه ایران
همه حرف خودشان را به نام اصلاحات بزنند. البته آقای خاتمی در بیان مطالب و
صحبت‌های استراتژیک خود تنها نبود اما روند تحولات جامعه به سرعت خودش را
تحمیل می‌کرد. در حاشیه اصلاحات اتفاقاتی رخ داد که معادلات سیاسی و بحران
را افزایش می‌داد؛ بحران‌هایی که به سرعت تمام متحدان صبح اصلاحات تبدیل به
رقبای عصر اصلاحات شدند سپس دشمنان غروب اصلاحات شدند، البته دوستان ما هم
گزگ به دست رقیب حریف دادند.

در این فرآیند آقای خاتمی چقدر تلاش کرد که جریان اصلاحات از حاکمیت دور نشود؟

آقای خاتمی فردی مثبت با شخصیت ایجابی است توانایی‌های منحصر به فرد داشته و
دارند. همه تلاش آقای خاتمی بومی‌سازی سیاست است و به دنبال اخلاقی‌یازی
سیاست هستند. من شاید در برخی اتفاقات نظرات خودم را داشته باشم یا خود
آقای خاتمی نسبت به عملکرد خودی‌ها نقد داشته باشند ولی الان نباید از
آقایان خاتمی، هاشمی، موسوی و کروبی را تا زمانی که امکان حضورشان به صورت
عادلانه نیست نقد کنیم. ما روند را ذکر می‌کنیم. الان انتقادها کم نیستند و
به دلیل عدم حضور آنها هرگونه ادعایی ناجوانمردانه است چون توان دفاع
ندارند.

اصلاح‌طلبان از آن اشتباهات دیروزشان چه درسی گرفته‌اند؟

باید به آینده نگریست. باید گذشته را به امروز و امروز را به فردای این
سرزمین پیوند داد. مدام نباید گفت اصلاح‌طلبان اشتباه کرده‌اند چه کسی
اشتباه نکرده، من می‌خواهم بگویم پارادایمی با فتوای رهبری نظام ایجاد شده
است. از درون این پارادایم تحول بزرگی به نام اصالت رای مردم رخ داده است.
ما باید ببینیم در شرایط موجود چه می‌توانیم بکنیم. ما به دنبال این هستیم
که بتوانیم با مجموعه حاکمیت تنش‌زدایی و موقعیت ممتاز اصلاح‌طلبی را
دوباره

باز تعریف کنیم و در چارچوپ قانون ایفای نقش کنیم.

تنش‌زدایی کنید یا اینکه بروید در آغوش نظام؟

این نظام مال خود موافق و مخالف این کشور است. مردم و خود این حضرات که
امروز در قدرت نیستند، یا هستند این نظام مقدس و پاک است و هزاران هزار
شهید داده و تلاش‌های عمده صورت گرفته. نسبت به نظام این گونه نباید حرف
زد. اگر منظورتان به قدرت رسیدن است. آن موقع اگر می‌خواستیم بین قدرت و
باورها به قدرت روی بیاوریم بلد بودیم مثل خیلی‌ها که الان هستند چاووشی
کنیم. متاسفانه این صورت مساله را راحت دیدن است. ما بلد بودیم چگونه در
آغوش نظام برویم. کاری که امروز می‌کنیم چیز دیگری است. در انتخابات مجلس
آقای خاتمی شرکت کرد و این شرکت کردنش بسیار مفید واقع شد و توانست زمینه
تحولات امروز را پدید بیاورد.

حتما شما هم شنیده‌اید که تشکیلات «ندا» ، محصول تعامل شما با حاکمیت است.
این را قبول دارید؟ آیا شما قرار است فرآیند قابل کنترل شدن اصلاح‌طلبان را
کلید بزنید؟

این تعبیر دایی جان ناپلئونی است. اگر کسی صاحب نظر بود و ارتباطات وسیعی
داشت جرم کرده است؟ چطور موقعی که همین دوستان برای حل مشکلات‌شان با
حاکمیت من را جلو می‌فرستند این ارتباط خوب است ولی الان بد شده؟ این
حرف‌ها چیست، من با احدی در صدر و ذیل نظام راجع به پدیده نظام دستوری
نگرفته‌ام. ما هم شهروند هستیم، بله بنده با خیلی جاها ارتباط نزدیک دارم و
سی واندی سال است که سابقه دارم، مسوولیت‌های مختلف هم داشته‌ام.

اصلا چگونه تصمیم گرفتید این تشکیلات را راه‌اندازی کنید؟

جوانان اصلاح‌طلب در حال پراکنده شدن بودند و سرخورده از درون و وامانده از
بیرون تشکل‌ها بودند. پیش من آمدند ماه‌ها بحث شد از عدم باور کار
تشکیلاتی تا به باور رسیدیم. برخی از رهبران اصلاحات هم توصیه کردند که
کمک‌شان کن. من هم شروع کردم و قدم آخر این تشکیلات شد.

با چه کسانی مشورت کردید؟

خیلی از دوستان مورد مشورت قرار گرفتند منتها اجازه دهید بعد از رسمی شدن
بگویم در جریان این تشکیلات قرار دارند. حتی من خودم را دبیرکل یا مسوول
نمی‌دانم. من هم یک فرد عادی هستم من در میان دوستان معمولی‌تر از همه‌شان
هستم.

به هر حال عضو هیات موسس هستید.

این به دلیل احترامی است که برای من قائلند.

پدر معنوی آنها که هستید.

نه. من از آنها می‌آموزم برخی از آنها از من فاضل‌تر و با هوش‌تر هستند. پدر معنوی دیگرانند من برادرشان هستم.

تشکل شما چه تفاوتی با بقیه دارد؟

خیلی از این تشکل‌ها امروز در مهجوری و مشتاقی گیر افتاده‌اند. الان به
آنها فرصت کار داده نمی‌شود. نسل جوان می‌خواهد پرواز کند و پویا باشد.
آنها نمی‌توانند همیشه گوش به فرمان باشند. لذا اینها تصمیم گرفتند کار
تشکیلاتی منظم بکنند و خودشان فعال مایشاء باشند این جرم نیست.

می‌خواهید خلأ مشارکت و مجاهدین انقلاب را پرکنید؟

ما چنین مسوولیتی برای خود تعریف نکرده‌ایم. البته این تحلیل نهادهای
امنیتی است. آنها به ما می‌گویند شما می‌خواهید نسخه دوم مشارکت باشید.
اصلا اینطور نیست. ما نه وابستگی به حاکمیت داریم نه جلد دوم مشارکتیم. ما
هنوز نتوانسته‌ایم بعد از چند ماه مجوز بگیریم. علتش هم این است که آنها
هنوز به تحلیلی درباره ما نرسیده‌اند. جالب است که گفته‌اند خرازی می‌خواهد
رییس مجلس و بعد رییس‌جمهور شود. دوستان نشسته‌اند و گفته‌اند علت دور شدن
خرازی این است که او می‌خواهد به قدرت برگردد. من اگر می‌خواستم بین
باورها و قدرت، به دنبال قدرت باشم بعد از مسوولیتم در پاریس امکان بازگشتم
فراوان بوده و هست؛ نه عزیزانم کمی با سعه صدر به مسائل بنگریم. من جدا
چنین انگیزه‌هایی نداشته و ندارم. به کسی گفتند انگیزه‌ات از صعود به
دماوند چه بود گفت انگیزه نداشتم بار خورد. هدف من این بود که اگر در
دادگاه عدل الهی قرار بگیرم و مورد سوال واقع شوم جواب داشته باشم که برای
جوانان کشور چه کردم. هر چه ما یاد گرفته‌ایم از صدقه سر همین مردم است.
اگر انرژی داشته باشم باید برای همین مردم خرج کنم. هدف من این است که
بتوانم نسل جوان را با نظام آشتی دهم. من به نظام سیاسی ایران اعتقاد دارم.
من معتقد به ولایت فقیه هستم من به قانون اساسی معتقدم. من معتقد به
ساختار سیاسی هستم که امام پایه‌گذاری کرد. من جوانی‌ام را پای این
اعتقادات گذشته‌ام. من گذشته‌ام را مسخره نمی‌کنم، به عقبه خودم پوزخند
نمی‌زنم. هر حرکتی در مسیر مخالفت با قانون اساسی و ولایت فقیه باشد من با
آن مخالفم. ولایت فقیه کمربند وحدت ملی ایران است. نباشد افغانستان و عراق
می‌شویم. ما توسعه‌یافته‌تر از خیلی‌ها نیستیم ما قانون داریم شهیدان زیادی
برای این کشور شهید شدند بیایید منطقی حرمت‌دارانه باشیم. به موقع به این
حرف می‌رسید. قدرت ولایت فقیه قدرت

اتحاد آفرین امروز ایران است. آقای خاتمی هم به این حرف‌ها اعتقاد دارد.
بله ما انتقاداتی هم داریم. می‌گوییم همه جامعه را یکسان ببینند، چرا در
موضوعات فرهنگی نگاه‌ها بسته است، امر به معروف و نهی از منکر جغرافیای
خودش را دارد، ما می‌گوییم نباید به زور مردم را به بهشت برد. من معتقدم
آقای موسوی و کروبی را باید به نظام برگرداند. این حزب سیاسی مهم‌ترین و
بزرگ‌ترین وظیفه‌اش مشارکت اجتماعی و ارتقای سطح بینش و آگاهی مردم است.

خب پس حاکمیت باید از شما تشکر کند.

این را شما به آنها بگویید که هوای ما را داشته باشند برادر اگر امروز
ایران نیاز به خون داشته باشد همین جوانان همین خاتمی و هاشمی جلوتر از
خیلی‌های دیگر خواهند بود.

چقدر از این جوان‌ها مثل شما فکر می‌کنند؟

همه‌شان همین‌طور فکر می‌کنند. ما یک سند بالادستی، میان‌دستی و پایین‌دستی
داریم. هر کس که به ما می‌پیوندد آن را می‌خواند و امضا می‌کند. ما
باورمان را باید از تحولات ایران داشته باشیم. اینها مفاهیم ارزشی و ملی ما
است و حاصل مجاهدت‌های بزرگان ماست. بازگشت به خویشتن که اکثر مردم دنیای
اسلام این رجعت را می‌خواهند، موضوع جدی مردمسالاری و دموکراسی است و سومین
مفهوم توسعه و پیشرفت که مهم‌ترین نقش در استقلال و آزادی ماست. بدانید
آزادی همزاد انقلاب است.ما برای اهداف‌مان برنامه‌های بلندمدت، میان مدت و
کوتاه‌مدت تعریف کرده‌ایم. در کوتاه‌مدت باید یک تشکیلات و سازماندهی
مناسبی را ایجاد کنیم تا پویایی جوانان اصلاح‌طلب را تشویق کنیم و آنها را
به صحنه بیاوریم تا بتوانیم در مناسبات جمهوری اسلامی مشارکت و حضور داشته
باشند. و در درازمدت بتوانیم مدیریت جریان اصلاحات را با معیارهایی که نظام
سیاسی ایران قبول دارد و ما به آن معتقدیم در دست گرفت.

یعنی تبدیل به جریانی شوید که اصلاحات را به سمتی که نظام می‌خواهد و به آن اعتقاد دارید، هدایت کنید؟

هدف ما این است که اصلاحات به مدینه فاضله خودش برگردد. ما باید
اصلاح‌طلبان را در نحله‌های مختلف بر سر میز انقلاب بنشانیم تا بتوانند در
تمام تصمیم‌سازی‌ها مشارکت کنند. بر عکس اینکه عده‌یی فکر می‌کنند ما به
دنبال افتراق هستیم نه هرگز این گونه نیست ما می‌خواهیم این ارتباط را حفظ
کنیم. ما از التقاط پرهیز می‌کنیم. بین روشنفکری دینی و التقاط یک مو فاصله
است. تمام بدبختی‌ها از چپ زدن‌های افراد است.

به همان نسبت که با چپ‌ها فاصله دارید به لیبرال‌ها نزدیکید؟

شما هم که ما را لیبرال می‌خوانید.

آیا شما لیبرال‌های مسلمان هستید؟

نه، نمی‌توان این عنوان را به ما الصاق کرد. ما مبانی و ارزش‌های خودمان را
داریم. استراتژی ما اعتماد‌سازی و شفافیت بر مبنای اخلاق و ارزش‌هاست.
بازسازی تصویر اصلاحات است. از نظر من روشنفکران مسوولیت تاریخی خودشان را
ایجابی انجام ندادند. ما از روز اول به دوستانمان گفتیم واقع‌گرا باشید.
نگذارید از رهبری فاصله بگیرید. از دل واقع‌گرایی است که دیالوگ شکل
می‌گیرد و پارادایم به وجود می‌آید. چند تا از آقایان مدعی را می‌شناسید که
اعتقاد به رای داشته باشند؟ آیت‌الله خامنه‌ای ایستاده و حرف خلاف آنها را
می‌زند. ما باید اعتماد‌سازی کنیم. اگر می‌خواهیم نقش‌آفرینی کنیم چاره‌یی
جز این نداریم.

شما مخرج مشترک اصلاح‌طلبی هستید را که نظام قبول دارد؟

من نمی‌دانم نظام من را قبول دارد یا نه اما فکر می‌کنم نظام خاتمی را هم
قبول دارد. وقتی خاتمی در انتخابات مجلس شرکت کرد خبر دارم برخی بزرگان او
را دعا کردند اما عده‌یی فحش دادند. رای دادن آقای خاتمی در دماوند بسیار
اقدام بزرگی بود. او توانست این تار مو را حفظ کند. خیلی‌ها به خاتمی هتاکی
کردند الان مدافع آن حرکت استراتژیک آقای خاتمی هستند..خوب است ببینید و
بررسی کنید که دیدگاه حزب و تلاش جمعی عده‌یی که می‌خواهند به جامعه و
سیاست و فرهنگ و اخلاق چه می‌اندیشند تفکر ما نسبت به عدالت و توسعه چیست؟
ما به گذشته و آینده چگونه می‌اندیشیم؟ ببینید حزب ندا و جوانان در این
فضای امروز باور دارندما ایرانیانی هستیم که به فرهنگ و پیشینه طولانی خود
می‌بالند اما اقتضائات جهانی شدن را درک کرده و اعتقاد دارند زندگی
مسالمت‌آمیز در جهان کنونی در سایه همکاری، همفکری و مشارکت همه اقوام و
ملل فراهم می‌آید. آنها مسلمانانی هستند که به همه دینداران و خداباوران
احترام گذاشته و از حقوق اولیه و بدیهی‌شان دفاع می‌کنند و هرگونه تلاش
برای یکسان‌سازی فرهنگی و تحمیل عقیده را نادرست می‌پندارند. آنها ضمن
پایبندی به ارزش‌ها و شعائر دینی معتقدند که باید دین را اخلاقی و فرهنگی
کرد نه فرهنگ را دینی. بچه‌های ندا اصلاح‌طلبانی هستند که ضمن پایبندی به
تمام اصول بهبود وضع موجود می‌اندیشند و معتقدند اصلاح‌طلبی جز از مسیر
مدارا و تعامل به سرانجام نمی‌رسد. آنها خودشان را تحول‌خواهانی می‌دانند
که معتقدند ارزش‌گرایی منافاتی با پیشرفت ندارد، پافشاری بر اصول مجوزی
برای درگیری با دیگر گروه‌ها صادر نمی‌کند و با عقلانیت و حفظ باورها
می‌توان به توسعه رسید و وضع زندگی ایرانیان و شان و منزلتشان را در همه
دنیا ارتقا داد. آنها نسلی جوانی هستند که معتقدند دوران افراطی‌گری و
رفتارهای هیجانی کنترل نشده به پایان رسیده و نواقص و مشکلات را باید در
چارچوب روند اصلاح‌طلبی دنبال کرد. دوستان ندا آزادیخواهانی هستند که
معتقدند سیطره تفکر چپ بر اندیشه معاصر آسیب‌های زیادی به کشور وارد کرده و
تجربه چپ‌گرایی در دنیا نیز نتایج ناخوشایندی به بار آورده است.

اما یک دیدگاه این است که شما جوانانی که باید بازوی اجرایی نخبگان
باشند،در جایگاه‌هایی می‌نشانید که باید در اختیار بزرگتر‌ها باشد.

اینها همان‌هایی هستند که سال 88 ستادهای اصلاح طلبان را درست کردند و چند
میلیون رای برای آقایان آ وردند. 88 احزاب سیاسی که بی‌رمق بودند پدید
آوردند؟ موتور محرک همین بچه‌ها بودند.

الان که به شورای عالی اصلاحات رسیده‌ایم چرا شما ساز تشکیلات جدید را کوک کرده اید؟

شما قصاص قبل از جنایت می‌کنید. ما نمی‌خواهیم کسی را هدایت کنیم. ما
گفته‌ایم ما هم یک جریان اصلاح‌طلب هستیم. مگر مشارکت و مجاهدین و
مردمسالاری نیستند؟ یک سال بیشتر است جوان‌تر‌ها نمی‌توانند با نسل اول یا
بزرگ‌تر‌هایشان بسازند. اینها را چرا جمع و جور نمی‌توانستند بسازند؟ آیا
جرمی مرتکب شده‌اند چون از آنها بیگاری می‌کشیدند. می‌گفتند باید پیاده
نظام ما باشید.

مقدس‌‌گرایی نیست. امثال نبوی دو برابر سن دوستان شما کار سیاسی کرده است.

خود آقای نبوی بعید می‌دانم این گونه حرف بزنند و این ادعا را قبول داشته
باشند. این جوانان خیلی‌ها وارد دهه سوم و چهارم زندگی شده‌اند.همین الان
سراغ یکایک این دوستان بروید. می‌گویند اشتباه کردیم. ندا به سیاست این
گونه نگاه می‌کند اگر این بچه‌ها را ول کنید یا جذب جریان خارج از کشور
می‌شوند یا اینکه سرخورده می‌شوند. بیشتر از هر دیپلماتی هم حرص و جوش
سیاست داخلی خورده‌ام معتقدم این راهی که ما با این جوانان می‌رویم پلی است
که باعث بازگشت بخش عمده‌یی از بچه‌های اصلاحات به نظام می‌شود.

اگر طردتان کردند؟

راه ما مشخص است. از طرد شدن هراسی نیست خداوند ناظر بر اعمال همه ماست. دل قوی می‌داریم.

علاقه‌مند هستید در شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاحات باشید؟

اگر آیین‌نامه شورای اصلاحات با مبانی ندا سازگار باشد همکاری می‌کند و اگر
نباشد تلاش می‌کنیم توجیه‌شان کنیم. هر چیزی که آقای خاتمی قبول کند ما هم
قبول داریم. ما اختلاف ترمینولوژیک نداریم اختلاف متدولوژیک داریم. من به
همین جوانان گفته‌ام حتی اگر توی صورت شما آب دهان پرتاب کردند حق ندارید
در برابر بزرگترتان بایستید. ما مبانی خودمان را داریم و مطمئنم این مبانی
فراگیر می‌شود. همان کسانی که تخریب هاشمی را در سال 77 و 78 به عهده
گرفتند با همان دکترین و مبانی ما را می‌زنند. جامعه ایران در رای دادن
بسیار پیچیده و غیرقابل انتظار عمل می‌کند. ما دنبال آزادی دوستان‌مان از
زندان هستیم. نمی‌خواهیم کسی را بزنیم. یک سال است جلسات مختلف داشته‌ایم
به همه جواب پس داده‌ایم.

شما می‌خواهید جلوی فعالیت کارخانه ضد انقلاب‌سازی را بگیرد؟

ما دنبال این نیستیم که بساط خاصی درست کنیم. ما یک هدف داریم. نشاط و تحرک
و پویایی را به اصلاحات برگردانیم. و همه واقعا فعال باشند.

نظرات بینندگان

انتشار یافته: ۸

در انتظار بررسی: ۱

غیر قابل انتشار: ۰

ناشناس

|

۱۴:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۱

0

پاسخ

آقای خررازی

چند سئوال ساده

1- اگر در دولت روحانی از شما دعوت شده بود و پستی تقدیم شما می شد باز هم اعتقاد به تشکیل حزب داشتید

2- چرا به عنوان یک اصلاح طلب منصف به سایر احزاب اصلاح طلب ملحق نمی شوید ؟

۱۶:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۱

فعلا که آقای خاتمی اعلام برایت کردن از شما وایشون وهرکسی که بگه نسل دوم اصلاح طلبی ضمنا با توجه به روتون موسم شدید به(ندا) نسل دوم اصولگرایی لعنت خدا هم بر شیطان

کرمی

۲۳:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۱

آیا منظورتان از ارتباط مثبت خوب با حاکمیت و بزرگان نظام نسبت فامیلی با رهبری است؟

عباس

۰۷:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۲

مبارک است.

۱۰:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۲

این که همون صدای ملت علی مطهری هست.اینم به نظرم دزدی سیاسی بش میگن برند علی مطهری رو ندزدید. شما تو حد مطهری وجایگاه ایشون نیستی.ندا یا صدا ملت وایرانیان فقط از گلوی وحنجره طلایی علی مطهری درمیاد

۱۱:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۲

نقد پذیری خود را با انعکاس تمامی کامنتها نشان دهید

۱۹:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۲

طرفدارهای احمدی نژاد یکشبه شدند طرفدار روحانی!

طرفدارهای قالیباف یک شبه شدند طرفدار خاتمی!

باد باد

از هرسو که می خواهی بوزد ما را چه باک!!

۲۲:۴۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴

راه نجات ایران همین است. همواره ایرانیان در مقابل ایده های سازنده و جدید از خود مقاومت نشان داده اند. نهراسید و با ادامه این راه ایران را نجات دهید تا مبادا احمدی نژادی دیگر بر سر این ملت بیاید

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید