نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
۱۱:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۴
0
پاسخ
با شما موافقم
سجاد سالک
سناریوهایی برای آینده اصلاحطلبی
اشکال برخی منتقدان اصلاحطلبی و فعالان سیاسی این است که در رهنمودهای خود قایل به نوعی استراتژی حداکثرگرا بوده و میخواهند تمام اصول، اهداف و خواستههایشان در یک زمان تحقق پیدا کرده و حتی رقبا را هم از میدان حذف یا در گوشه رینگ اسیر ضربات خود کنند.
به گزارش سلام نو، سجاد سالک فعال اصلاحطلب طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت:
1- با گذشت یک سال از عمر دولت اعتدال، برخی ناظران یا منتقدان به همان
جایی رسیدهاند که گروهی از کنشگران اصلاحطلب در سال هشتم دولت اصلاحات
رسیده بودند و اکنون باز دوباره سوالهایی شنیده میشود که در سالهای 83 و
84 مطرح میشد: آیا با وجود این همه کارشکنی، اصلاحطلبی فایدهیی دارد؟
آیا گام گذاشتن در مسیر تحولخواهی با این همه مانع و دردسر، ارزشش را دارد
و به هزینههایش میارزد؟
اساسا آیا اصلاحطلبی دوای درد جامعه امروز است یا باید از آن گذر کرد و به راههای دیگری اندیشید؟
طرح چنین پرسشهایی در شرایطی که بسیاری از جوانان، فعالان سیاسی و کنشگران
اصلاحطلب مشتاقانه از بهبود وضع موجود دفاع کرده و از طی کردن مسیری
مسالمتآمیز جانانه دفاع میکنند عجیب مینماید. چطور ممکن است در یک کشور
با وجود ساختارهای مشخص و روشن، اینقدر تفاوت نگاه وجود داشته باشد؟ مگر
همه ما راجع به یک کشور مشخص با موانع مشخص و فرصتهای خاص خود صحبت
نمیکنیم؟ چرا ارزیابیها اینقدر متفاوت است؟
شاید بهترین پاسخ به این سوال را دکتر حسین بشیریه داده باشد: «دو کس با دو
تصویر ذهنی، یک واقعیت واحد را یکسان نمیبینند. به عبارت دیگر هیچ حادثه
عریان که برای همه یک معنا داشته باشد یافت نمیشود. هرکس خیاطی درونی دارد
که بر اندام پدیدهها، جامهیی از تفسیر میپوشاند و آنگاه این موجود جامه
برتن کرده است که به سرای ذهن وارد میشود.»
2- طیف متنوعی از نیروهای سیاسی که برای زمین و زمان نسخه پیچیده و له یا
علیه یکدیگر موضعگیری میکنند ظاهرا از همین خیاط درونی تبعیت میکنند و
اینگونه است که راهبردهای پیشنهادی یا تاکتیکهایشان اینقدر از هم فاصله
دارد. با این حال به نظر میرسد سه سال آینده عرصه تقابل این دو تفسیر
خواهد بود که تدریجیگرایی با هدف بهبود مستمر وضع موجود ارجحیت دارد یا
رفتارهای تند و بیپروا به امید جهش خیرهکننده و جلب نظر گروههای
آوانگارد؟
در چارچوب همین سوال بالا عملکرد دولت زیر ذرهبین قرار گرفته و مجموعه
رفتارهای اعتمادساز، آهسته و پیوسته و البته تحولگرایانه دولتمردان مورد
نقد قرار گرفته و منتقدان، حامیان اصلاحطلبی تدریجی را با این پرسش مواجه
میکنند که از این رویکرد چه نتیجهیی به دست میآید و آیا این روش، مجموعه
اصلاحطلبی را با خطر ریزش نیروها و تبعات بعدی مواجه نمیکند؟ این سوالات
احتمالا در سال آخر ریاستجمهوری حسن روحانی بیشتر شنیده شود.
3- اشکال برخی منتقدان اصلاحطلبی و فعالان سیاسی این است که در رهنمودهای
خود قایل به نوعی استراتژی حداکثرگرا بوده و میخواهند تمام اصول، اهداف و
خواستههایشان در یک زمان تحقق پیدا کرده و حتی رقبا را هم از میدان حذف
یا در گوشه رینگ اسیر ضربات خود کنند. در این چارچوب حتی پیشنهاداتی طرح
میشود که بیشتر رنگ و بوی مبارزهجویانه داشته و نسبتی با بهبود مستمر و
آرام وضع موجود ندارد. این در حالی است که در اصلاحطلبی و تدریجیگرایی ما
باید برای تحقق اهداف، قایل به نوعی ترتب و زمانبندی باشیم و از همراه
کردن اصولگرایان و حتی توقف برای جلب نظرشان ابایی نداشته باشیم.
اصلاحطلبان و طرفداران تغییر، در سه سال آینده باید بتوانند رابطه خود را
با اصولگرایان و مجموعه نظام تنظیم کنند. در این راستا ترجیح بر این است که
اصلاحطلبان ضمن دوری جستن از نگاه کلی و یکپارچه به کلیت جناح اصولگرا
نگاهی منشوری (به معنای تمایز بخشی به طیفهای نامتمایز) داشته باشند و سه
نوع منافع مشترک، اختلافزا و متعارض را از هم تفکیک کرده و حول این سه،
برنامهریزی خود را انجام دهند. نه اینکه هیچ منافع مشترکی به رسمیت شناخته
نشده و حتی بحثهای اختلافزای قابل مصالحه هم به موضوعات حیثیتی و متعارض
تبدیل شود.
4- رابطه اصلاحطلبان با نظام سیاسی در یک دهه آینده احتمالا از دو حال
خارج نخواهد بود: الف) تعاملگرای متنفذ، ب) تقابلگرای غیرمتنفذ.
این دوگانه نیاز به شرح و تفسیر زیادی ندارد. مشخص است که انعطافپذیری و
تعامل گرایی به اعتمادسازی کمک کرده و احتمال پررنگ شدن نقش و جایگاه
اصلاحطلبان (حالت الف) را افزایش میدهد. با این حال هرگز قابل تصور
نخواهد بود که اصلاحطلبان مشی تقابلگرایانه در پیش بگیرند و بتوانند تحرک
محسوس و قابل اعتنایی داشته باشند.
5- برای پاسخ به سوال معروف چه باید کرد میتوان جوابهای مختلفی آماده کرد
اما اینجا میخواهم از مفهومی دفاع کنم به نام «آزادی همراه با قید و بند»
که توجه به آن را برای فعالان سیاسی اصلاحطلب مفید ارزیابی میکنم. در
چارچوب «آزادی همراه با قید و بند» گفته میشود رفتار فرد، تابع محیط اقدام
اوست و مهمترین مشخصه محیط کنش فرد در جامعه مدرن، پدیده سازمانها و
نهادهاست. در چنین شرایطی کنشگران اصلاحطلب نمیتوانند بیپروا و خوش
خیال، آرمانگرایانه رفتار کرده و ملاحظات نهادها و سازمانها را نادیده
بگیرند.
درنظر داشتن قید و بند و محدودیتها البته اصولا کار سادهیی نیست و بسیاری
از فعالان سیاسی را خوش نمیآید و ممکن است نگرانی از کاهش اقبال عمومی را
هم به دنبال داشته باشد؛ کما اینکه چنین عنوانی ممکن است در ظاهر
پارادوکسیکال جلوه کند اما سیاستورزی اساسا با ملاحظات درهمآمیخته شده و
نمیتوان مناسبات و محذورات را نادیده گذاشت و با خیال و آرزو، هوس پرواز
سبکبارانه داشت. در نهایت اگر اصلاحطلبان بتوانند مباحث اختلافزای قابل
مصالحه را شناسایی کرده و در کنش سیاسی خود از منازعه و دو قطبیکردن فضا
پرهیز کنند امکان زیادی پیدا خواهند کرد فضای فعالیت مناسبی به دست آورده و
در موضع «یک جریان تعاملگرای متنفذ» جایگاه درخوری در سپهر سیاسی ایران
کسب کنند.