زندگینامه ابراهیم هادی/ابراهیمی از جنس هادی

وقتی
وارد قطعه ی ۲۶بهشت زهرا می شوی با مردی روبرو می
شوی که همان چهره ی معصوم و سرشار از آرامش را مشاهده می کنی که جانت را آرام می
کند.نامش را بسیار شنیده بودم اما شنیدن کی بود مانند دیدن؟!

او
که وقتی یافتمش دیگر جدا شدن از نام و یادش برایم غیر ممکن بود و است.با او سخن می
گویم بدون آنکه صدای او را شنیده باشم او نیز با من سخن می گوید با همان صدا و
سیمای آکنده از مهرش.

او
که همیشه نامیراست و حتی دل به بازگشت نداشته و ندارد.

ابراهیم
هماره هادی

در نخستین روزهای اردیبهشت
سال ۱۳۳۶در محله ی شهید
سعیدی در اطراف میدان خراسان چشم به جهان گشود.چهارمین فرزند خانواده بود و پدرش
علاقه ی وافری به او داشت.

پدری که با شغل ساده ی
خود توانسته بود به بهترین شکل فرزندانی چون ابراهیم هادی را پرورش دهد.ابراهیم نوجوان بود که طعم یتیمی را
چشید و همانند مردهایی بزرگ رفتار می کرد.

دبستانش
را در مدرسه ی طالقانی گذراند و ادامه ی تحصیلاتش را در مدارس ابوریحان و کریم خان
سپری کرد.در سال ۱۳۵۵بود که توانست دیپلم ادبی اش را
دریافت کند.در سال های پایانی دبیرستان بود که شروع به مطالعات غیردرسی کرد و مسیر
زیبا و درست خود را یافت.

از
بازار تهران تا شاگردی علامه محمدتقی جعفری

ابراهیم
هادی در هیئت جوانان وحدت اسلامی حضور یافت و شاگرد استاد علامه محمدتقی جعفری شد
که این شاگردی برای او ثمره های بسیاری داشت و باعث رشد شخصیتی ابراهیم شد.

ابراهیم هادی علاوه بر
تحصیل علم در بازار تهران کار کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷به سازمان تربیت بدنی و سپس به آموزش و پرورش منتقل شد.

ابراهیم
هادی؛معلمی همیشه قهرمان

ابراهیم
هادی معلمی فداکار بود و شروع به تربیت شاگردانی کرد.او به ورزش به ویژه ورزش پهلوانی(
باستانی) علاقه ی خاصی داشت به طوریکه فعالیت های ورزشی خود را با ورزش
پهلوانی(باستانی) شروع کرد.استعداد او صرفا در این حوزه ی ورزشی نبود و استعداد
بسیاری در کشتی و والیبال داشت.او به حدی منش مردانه و پهلوانانه داشت که هیچ گاه
از تلاش و موفقیت دست نکشید و مردانه برای اهداف متعالی خود مبارزه کرد.

دوستان
ابراهیم هادی درخصوص وی چنین می گویند:

در
باشگاه کشتی برای تمرین آماده می شدیم که ابراهیم وارد شد.پس از چند دقیقه یکی
دیگر از دوستان وارد باشگاه شد و بدون هیچ گونه مقدمه ای گفت:"داداش
ابراهیم،تیپ و هیکلت خیلی جالب شده.تو راه که می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و
همه ش از تو و شلوار و پیرهن شیکی که پوشیده بودی حرف می زدن.از ساک ورزشیت کاملا
مشخص بود که ورزشکاری.

ابراهیم
با شنیدن این صحبت ها یک لحظه جا خورد و گویی توقع چنین سخنی را نداشت و بسیار در
فکر فرو رفت.از آن روز به بعد بود که ابراهیم با پیراهن خیلی بلند و شلوار گشاد
دیده شد و هیچ وقت ساک ورزشی به دست نگرفت.همیشه لباس هایش را داخل یک کیسه ی
پلاستیکی می گذاشت و به حرف های اطرافیان اهمیتی نمی داد.

ابراهیم
هادی همیشه می گفت:"برای خدا ورزش رو انجام بدین زیرا عبادت است و اگر به نیت
دیگری ورزش کنین ضرر خواهید کرد."

از صدای سخن عشق ابراهیم هادی برای حضرت فاطمه(س) تا توجه حاج میرزا اسماعیل
دولابی

مقام
و منزلت ابراهیم هادی به حدی بی انتهاست که در یکی از نقل ها چنین آمده است که
روزی به دیدار عارف والامقام حاج میرزا اسماعیل دولابی رفتند و حاج آقا روبه
ابراهیم هادی کرد و چنین گفت: "آقا جان ما رو نصیحت کن!"ابراهیم با این
سخن بسیار خجالت زده شد و گفت: "حاج آقا مارو خجالت ندین."

ابراهیم
صدای زیبایی داشت و مداح بود و این صدای زیبایش را با خود به منطقه برد و همیشه
برای حضرت فاطمه زهرا(س) می خواند.

در
نقلی آمده است که وی به دلیلی گفت دیگر مداحی نمی کند اما صبح روز بعد شروع به
مداحی کرد و علت آن هم این بود که ابراهیم خواب حضرت فاطمه زهرا(س) را دیده بود و
ایشان فرموده بودند:"نگو نمی خوانم.ما تو را دوست داریم.هرکس گفت بخوان تو هم
بخوان."

مردانگی
ابراهیم هادی را می توان در ارتفاعات سربه فلک کشیده بازی درازو گیلانغرب تا دشت
های سوزان جنوب مشاهده کرد.تلاش و حماسه ی
ابراهیم در این مناطق هنوز در ذهن یاران قدیمی جنگ و آنها که او را می
شناسند ماندگار شده است.

سلام بر ابراهیم

ابراهیم
هادی در بهار آمد و در زمستان رفت.رفتنی که هیچ گاه بازگشتی نداشت.آرزوی شهادت و
گمنامی او برای همیشه محقق شد زیرا که یاران حق خداوندگار مهربان همیشه گمنام می
مانند تا نامشان همیشه نامیرا بماند.

در
بهمن ماه سال ۱۳۶۱برای همیشه رفت و نه چشمی او را دید و
نه دستی پیکر پاک او را لمس کرد.نگاه خداوند مهربان توجه خاصی به ابراهیم کرد و
برای همیشه دستش را گرفت تا بماند برای ما ابراهیم هماره هادی.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید