مصائب شهداء کربلا تا هنگام شهادت امام حسین(ع)

وصیت
معاویه به یزید

حضرت
امام حسین(ع)پس از شهادت برادرشان حضرت امام حسن(ع) در سال ۵۰ه.ق
به مقام امامت رسیدند.دوران امامت ایشان از سال ۶۱تا۵۰ بود که ۹سال
و چهارماه آن در دوره ی خلافت معاویه بود و حدود شش ماه آخر امامت امام حسین(ع) در
دوره ی خلافت یزید بن معاویه بود.

در
نیمه ی رجب سال ۶۰ه.ق معاویه پس از چهل سال خلافت و
دیکتاتوری کردن ازدنیا رفت.او باوجود اینکه در صلح نامه ای که با حضرت امام حسن
مجتبی(ع) داشت متعهد شده بود که برای خود خلیفه و جانشین تعیین نکند اما در زمانی
که زنده بود از مردم برای خلافت یزید بیعت گرفت و به طور رسمی او را به عنوان
ولیعهد خود انتخاب کرد.

افراد
سرشناسی همچون امام حسین(ع)،عبدالله بن عمر،عبدالله بن زبیر و عبدالرحمن بن ابوبکر
با خلافت و جانشینی یزید مخالفت کردند.

معاویه
هنگامی که در بستر مرگ بود به پسرش یزید گفت:برای تو از همه بیعت گرفته و همه را
رام کردم،اما از سه نفر ترس دارم که با تو مخالفت کنند.آن سه نفر حسین بن
علی(ع)،عبدالله بن عمر و عبدالله بن زبیر هستند.

وصیتی
که درمورد این سه نفر به تو دارم این است که عبدالله بن عمر،با تو است او را زیرپا
نگهدار.

هرجا
بر عبدالله بن زبیر دست یافتی او را بکش و بدنش را قطعه قطعه کن زیرا اگر فرصتی
بدست آورد می خواهد مثل شیر تو را بدرد،وگرنه همچون روباه که با سگ رفتار می
کند،با تو رفتار خواهد کرد.

اما
امام حسین(ع)،مقامش را نسبت به رسول خدا(ص) می دانی،او گوشت و خون پیامبر اکرم(ص)
می باشد،و می دانم که مردم عراق ناگزیر به سوی او خواهند رفت،ولی او را تنها
خواهند گذاشت و مقامش را تباه می کنند اگر به او دست پیدا کردی،حق و مقامش را
بشناس،از او بازخواست مکن و با توجه به اینکه یک رشته ی خویشی با او داریم حتما از
برخورد با او بپرهیز.

نامه
ی یزید به فرماندار مدینه و پیامدهای آن

هنگامی
که معاویه ازدنیا رفت،پسرش یزید به وصیت او اعتنایی نکرد و برای "ولید بن
عتبه بن ابوسفیان" پسرعموی خود چنین نامه نوشت:

"ای
ولید!بدون درنگ از حسین بن علی(ع) بیعت بگیر و به هیچ وجه به او مهلت نده."

ولید
نیز شب هنگام فردی را نزد امام حسین(ع)فرستاد و ایشان را طلبیدند.

امام
حسین(ع) از موضوع مطلع شدند و گروهی از بستگان خود را خواستند و به آنها
فرمودند:اسلحه های خود را بردارید،ولید شب هنگام مرا خواسته است و من اطمینان
ندارم که او مرا به کاری مجبور نکند و من آن را نپذیرم و از طرفی هیچ اطمینانی به
ولید نیست(که به من آسیب نرساند) بنابراین شما مرا همراهی کنید،هنگامی که نزد او
رفتم هرگاه صدای مرا شنیدید نزد من آمده و از من دفاع کنید.

گفتگوی
امام حسین(ع) و ولید

امام
حسین(ع) شب هنگام نزد ولید رفتند و دیدند که مروان هم نزد اوست.پس از اینکه ولید
به امام حسین(ع) خبر داد که معاویه از دنیا رفته است،آن حضرت همانند همیشه
فرمودند: "انالله و انا الیه راجعون".

سپس
ولید شروع به خواندن نامه ی یزید کرد که در آن دستور داده بود از حسین(ع) بیعت
بگیر.

امام
حسین(ع) هم فرمودند: "گمان نمی کنم که تو قانع باشی که من به طور پنهانی با
یزید بیعت کنم،بلکه منظورت بیعت آشکار در نزد مردم می باشد."

ولید
هم در پاسخ گفت:"آری چنین است."

امام
حسین(ع) هم فرمودند: "بنابراین،این موضوع تا فردا بماند و تو اندیشه
کنی."

ولید
هم گفت: "بنام خدا اکنون بازگرد و فردا صبح با گروهی از مردم برای بیعت نزد
من بیا."

سپس
مروان گفت:"اگر اکنون حسین(ع) از تو جدا شود و بیعت نکند دیگر هرگز بر او او
دست نخواهی یافت،تا کشتار بسیاری میان شما پدید آید،او را نگهدار تا بیعت کند
وگرنه گردنش را بزن."

امام حسین(ع) از جا برخاستند و به مروان
فرمودند:

"ای
پسر زن کبود چشم،تو مرا می کشی یا او؟سوگند به خدا دروغ گفتی و نابجا سخن
گفتی."

همان
لحظه امام حسین(ع) از فرمانداری بیرون آمدند و به همراه نزدیکان خود به سوی خانه ی
خود بازگشتند.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید