پژوهشگران به تاریخ جنگ ورود کنند
متاسفانه در ایران جنگ و رویدادهای تاریخی دیگری مانند اشغال سفارت امریکا بدل به امر مقدسی شده است و نمیتوان درباره آنها با نگاه علمی و مستدل اظهارنظر کرد.
به گزارش سلام نو، صادق زیباکلام در اعتماد نوشت:
بعد
گذشت سه دهه از آغاز جنگ صحبتهایی از سوی برخی فرماندهان نظامی در جنگ
در گرفته است، که واکنشهای آیتالله هاشمی رفسنجانی را در پی داشت. در
واقع این حرفهای تازه درباره جنگ باز نشان داد ما به این رویداد
واقعبینانه نگاه نمیکنیم و به جنگ آنگونه که بود نگریسته نمیشود.
یکسری انگارهها درباره جنگ به وجود آمده است و نمیخواهیم از این
چارچوبهای شکلگرفته فراتر برویم. اینکه در چنین مقطعی بر سر اختلافها و
رقابتهای سیاسی، اطلاعات و صحبتهای تازهیی درباره جنگ مطرح میشود گواه
این مساله است و من معتقدم درز کردن این دست اطلاعات به نفع جامعه و تحلیل
شرایط جنگ بعد از سالها از پایان آن است. هرچند معتقدم بحث کردن درباره
این دست مسائل کار آیتالله هاشمی رفسنجانی و فرماندهان نظامی در جنگ نیست
و باید اسناد و اطلاعات و مدارک موجود از جنگ منتشر شود و در اختیار
محققان و پژوهشگران قرار گیرد و نویسندگان، روزنامهنگار و پژوهشگران و
تحلیلگران نظامی با نگاهی علمی و بیطرفانه آن مسائل را تحلیل کنند و به
اطلاع افکار عمومی برسانند.
اما
متاسفانه در ایران جنگ و رویدادهای تاریخی دیگری مانند اشغال سفارت
امریکا بدل به امر مقدسی شده است و نمیتوان درباره آنها با نگاه علمی و
مستدل اظهارنظر کرد. با اینحال نشر این دست اطلاعات تازه درباره پایان جنگ
را باید به فال نیک گرفت زیرا افکار عمومی بعد از سالها در جریان بخشهای
مهمی از واقعیتهای جنگ قرار میگیرند. افرادی که مدام آیتالله هاشمی
رفسنجانی را متهم میکنند که ایشان امام را به پذیرش قطعنامه 598 شورای
امنیت سازمان ملل راضی کرد، باید بدانند که خود آنها هم باید پاسخگوی
کارها، تصمیمگیریها و فعالیتهایشان در زمان جنگ باشند و باید به اندازه
سهمشان درباره جنگ، و انجام آن به افکار عمومی توضیح بدهند. عاقلانه است
از طریق مجاری دیگر این دست اطلاعات درباره جنگ، اشغال سفارت امریکا به
اطلاع عموم برسد اما وقتی بعضی از دوستان هاشمیرفسنجانی را متهم میکنند
او ناگزیر خطاب به آنها میگوید به سالهای پایانی جنگ برگردید و ببینید
چگونه جنگ تمام امکانات مملکت را بلعیده است و چارهیی غیر از پذیرش
قطعنامه نبود.
این
دوستان باید توضیح بدهند بعد از فتح بخشهایی از خاک عراق، اعم از مناطق
فاو، جزیره مجنون، منطقه حاجعمران چه شد که یکباره آنها را از دست دادیم.
آن مناطق که با زحمت بسیار و شهادت بسیاری از نیروهای رزمنده به دست آمده
بود، در هنگام پذیرش قطعنامه 598 کجا بودند تا در مذاکرات ایران دست بالا
داشته باشند و قدرتچانهزنیاش بالاتر باشد؟! من معتقدم بعد گذشت سالها
از جنگ باید با نگاهی انتقادی و مسوولانه به این رویداد نگاه شود. باید به
علامت سوالها درباره عملکردهای مختلف پاسخ داده شود و میزان تقصیر آنها در
افزایش تلفات و هزینهها روشن شود. اما متاسفانه این دست رویدادهای
تاریخی عملا به یکسری اعتقادهای بنیادین در ایران در آمده است و طرح
هرگونه نگاه انتقادی توام با مسوولیتپذیری محلی از اعراب نیست. در حالی که
در دنیا میبینیم با حمله نظامی امریکا به عراق بیش از دهها تحلیل
درباره انگیزهها و دلایل لشکرکشی امریکا به عراق و سقوط دولت صدام مطرح
شده است که خیلی از آنها با دیدگاه جورج بوش و نئولیبرالهای امریکایی
همخوانی ندارد و خلاف ادعاهای جریانهای جنگطلب امریکایی است. وقت آن
رسیده حاکمیت اجازه دهد نهادهای علمی و چهرههای دانشگاهی درباره جنگ،
اشغال سفارت امریکا و مسائل هستهیی با دیدی انتقادی فکر کنند و به طرح
دیدگاههایشان بپردازند و بیشک فواید این کار بسیار و به نفع مردم، دولت و
منافع ملی ایران است.