کم
کم شیعیان به حضور مسلم(ع) رفت و آمد کردند و با او بیعت نمودند،تا حکومت کوفه را
در اختیار آن حضرت قرار دهند.

به
این ترتیب "هجده هزار نفر "با حضرت مسلم(ع) بیعت کردند.و آن حضرت همین
موضوع را در ضمن نامه ای برای امام حسین(ع) نوشت.

در
آن هنگام"نعمان بن بشیر "فرماندار کوفه بود.

طرفداران
یزید،برای یزید نامه نوشتند و به او از جریان کوفه اطلاع دادند،یزید پس از مشورت
با نزدیکان،چنین نتیجه گرفت که باید "عبدالله بن زیاد "را که فرماندار
بصره بود،با حفظ سمت فرماندار کوفه کند،و به وسیله ی او کوفه را از چنگ حضرت
مسلم(ع) و طرفدارانش بیرون آورد.

یزید
برای عبدالله نامه نوشت و جریان کوفه را گوشزد کرد و اختیار تام به عبیدالله
داد،تا به کوفه رود تا آنجا را حفظ کند.

حیله
و نیرنگ ابن زیاد و تهدید او

عبیدالله
پس از خواندن نامه،همان دم توشه ی سفر را فراهم کرد و برادرش عثمان بن زیاد را به
جای خود در بصره گماشت،و خود به سوی کوفه رهسپار گردید وقتی که نزدیک کوفه
رسید،عمامه ی سپاهی بر سر نهاد و دهان خود را با پارچه بست و با همراهان وارد کوفه
گردید.

مردم
که شنیده بودند امام حسین(ع) به زودی وارد کوفه می گردد،با دیدن عبیدالله که به
شکل بنی هاشم درآمده بود،گمان کردند او امام حسین(ع) است،با استقبال گرم و سلام و
صلوات از او استقبال کردند و فریاد می زدند:

ای
پسر رسول خدا(ص) خوش آمدی...

وقتی
که جمعیت بسیار شد،مسلم بن عروه(یکی از همراهان عبیدالله) فریاد زد ای مردم
پراکنده شوید،این حسین بن علی(ع) نیست بلکه عبیدالله بن زیاد امیر جدید کوفه
است(ولی بسیاری این سخن را نپذیرفتند و بسیاری در شک فرو رفتند).

هوا
تاریک شد،ابن زیاد و همراهان به در قصر دارالاماره رسیدند،هنوز عده ای فکر می
کردند،او امام حسین(ع) است.

نعمان
بن بشیر فرماندار کوفه که در قصر فرمانداری بود،درها را بست.یکی از همراهان
عبیدالله فریاد زد:در را باز کن.

نعمان
که هنوز فکر می کرد،امام حسین(ع) و همراهانش برای تصرف دارالاماره آمده اند از
بالای قصر سر کشید و گفت: "ای پسر پیامبر!تو را به خدا از اینجا دور شو،زیرا
امانتی را که من در دست دارم به تو نمی دهم،و نیازی به جنگ با تو نیز نیست."

عبیدالله
خود را نزدیک کرد،و نعمان نیز خود را از قصر سرازیر کرد،عبیدالله خود را معرفی
کرده و گفت: "در را بگشا که شب به درازا گشید."

مردی
این سخن را از عبیدالله شنید،به مردم گفت:پراکنده شوید،این شخص امام حسین(ع)
نیست،بلکه مسر مرجانه است.

به
این ترتیب،در قصر را گشودند،ابن زیاد وارد قصر شد،و در را به روی مردم بستند،و آن
ها پراکنده شدند.

صبح
آن شب،عبیدالله در اجتماعی خطبه خواند و مردم را شدیدا از حکومت یزید ترسانید و
گفت: "هرکسی با ما مخالفت کند،خون و مالش برای ما مباح است،و به بزرگان و
روسای طوائف و محله ها اخطار می کنم،هرکس از شما دشمنان یزید را بشناسد و به ما
معرفی نکند،بر در خانه ی خود به دار آویخته خواهد شد و حقوق ماهیانه اش قطع می
گردد."

اخبار مرتبط

مصائب شهداء کربلا تا هنگام شهادت امام حسین(ع)

حضرت مسلم (ع) در کوفه و خواندن نامه ی امام
حسین(ع)

بسم
الله الرحمن الرحیم

نامه
ای است از حسین بن علی(ع) به سوی مومنان و مسلمانان،اما بعد،همانا هانی و سعید
نامه های شما را به ما رساندند،و این دو نفر آخرین فرستادگان شما بودند،و من به
همه ی گفتار و مطالب شما آگاهی یافتم سخن بیشتر شما این بود که ما امام و پیشوا
نداریم،پس به سوی ما بیا،شاید خداوند به وسیله ی تو ما را هدایت کند،من هم اکنون
برادرم و پسر عمویم و آن کس که مورد اطمینان و وثوق من در میان خاندانم است یعنی
"مسلم بن عقیل "را به سوی شما فرستادم تا اگر مسلم برای من نوشت که رای
و اندیشه ی گروه شما و خردمندان و دانایانتان همانند سخن فرستادگان شما و آنچه در
نامه هایتان خواندم می باشد،ان شاءالله به زودی به سوی شما خواهم آمد."

"به جانم سوگند امام و پیشوا نیست مگر
کسی که به کتاب خدا(قرآن)در میان مردم حکم کند،و براساس عدالت برخیزد،و به دین حق
دینداری کند و خود را در آنچه مربوط به خدا است با اخلاص نگهداری
نماید."والسلام.

ذکر
مصیبت حضرت مسلم(ع)

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید