برخی از خنده دارترین مرگ های جهان

در کتب تاریخی سوئد آمده است،آدولف فردریک پادشاهی بود که گرسنه از دنیا نرفت و براثر پرخوری دچار پارگی دیواره معده شد و درگذشت و به یک موضوع مضحک و خنده دار تا سال ها تبدیل شد.

پادشاه شکمو

"آدولف
فردریک "از سال ۱۷۷۱تا۱۷۵۱میلادی
پادشاه سوئد بود.او ۲۰سال سلطنت کرد و درتمام طول عمرش اکثر
اوقات روز و شب خود را به غذا خوردن می گذراند به طوری که به او لقب "پادشاه
پرخور "داده بودند.غذاهای او حاوی لابستر،خاویار،استیک و مرغ بریان بود.

همچنین
بعد از هر غذا ۱۴نوع دسر مقوی از جمله کیک های خامه ای
و میوه ای با مغزهای مختلف و کرم کارامل میل می کرد.تا جایی که،تنها یک اتاق نزدیک
سالن غذا خوری به دسر و نوشیدنی های وی اختصاص داشت.

بارهای
پزشکان دربار،به او هشدار داده بودند که این همه پرخوری برای او مناسب نیست و
سلامتی اش را به خطر می اندازد.اما توجهی نمی کرد،تا این که،یک شب،بعد از یک
مهمانی سلطنتی و مجلل،این پادشاه شکمو به علت خوردن بیش از حد غذا و دسر معده اش
پاره شد و به قول معروف ترکید و از دنیا رفت...

در کتب تاریخی سوئد آمده
است،آدولف فردریک پادشاهی بود که گرسنه از دنیا نرفت و براثر پرخوری دچار پارگی
دیواره معده شد و درگذشت و به یک موضوع مضحک و خنده دار تا سال ها تبدیل شد.

غذای
سالم بخورید تا از دنیا بروید!

"باسیل
براون "اهل یورکشایر انگلیس بود.همیشه از میان اقوام و دوستان درباره ی
غذاهای سالم سخن به میان می آورد و اظهار داشت که در برنامه غذایی اش مواد مغذی
سالم را می گنجاند.

همه
اطرافیانش به شیوه غذا خوردن او غبطه می خوردند و او را سرلوحه خود قرار می دادند.

باسیل
براون خود را طرفدار مواد غذایی سالم و ارگانیک معرفی می کرد.از این رو برای نشان
دادن برنامه صحیح غذایی خود به دیگران تصمیم گرفت در چند روز پیاپی آب هویج میل
کند.

لذا
در طول ۱۰روز بیش از ۴۰لیتر،آب
هویج خورد و همین مسئله سبب مرگ او شد.

پزشکان
مرگ او را درصد بالای ویتامین Aدر
بدنش دانستند و اعلام کردند که بر اثر شدت درصد ویتامینAکبد وی صدمه زیادی دیده و سبب مرگ وی
شده است.شعار درباره غذای سالم و افراط در این زمینه باعث مرگ این مرد ۴۹ساله
شد.

شوخی
با مرگ!

"شوان
پائول مونترو"پس از جستجوی زیاد توانسته بود در یک شرکت مهندسی در فلوریدا در
بخش نقشه کشی کار پیدا کند.

او
فارغ التحصیل رشته مهندسی طراحی صنعتی بود و مدت ها به دنبال کار می گشت اما موفق
نمی شد تا اینکه بالاخره توسط یکی از همکلاسی هایش در شرکت مهندسی طراحی مشغول به
کار شد.

او
با جدیت تمام کار می کرد و سعی داشت در برابر رئیس و مسئولان شرکت فردی کوشا و جدی
جلوه کند.هرروز سر موقع سرکار حاضر می شد و در طول یک سال تاخیر نداشت.همه از او
راضی بودند و ارتقای شغلی گرفته بود.

او
در روز ۱۲فوریه هرروز به همراه دوستش
"رابینس"با اتومبیل به سر کار می رفت اما برحسب اتفاق چند دقیقه دیرتر
از خانه بیرون رفت و بعد از این که سر راه،دوستش را سوار کرد،وارد بزرگراه
اینتراستیت ۹۵شدند.متاسفانه ترافیک سنگین دو طرف
بزرگراه به چشم می خورد؛که به دلیل تصادف رخ داده بود.

از
سویی دیگر به دلیل این که دیر از خواب بیدار شده بود و برای بیرون رفتن از خانه
عجله داشت،به دستشویی نرفت،او به دوست خود می گفت:"وقت رفتن به دستشویی را
نداشتم و دارم اذیت می شوم!"ماشین ها آرام آرام جلو می رفتند تا این که روی
پل بزرگراه قرار گرفتند.

در
تمام لحظه ها به دوستش می گفت باید به دستشویی برود چرا راه باز نمی شود.

ناگهان
کنترل خود را ازدست داد و از خودرو خارج شد تا مکان مناسبی برای دستشویی کردن پیدا
کند،اما نمی دانست در یک جای مرتفع قرار گرفته و شاید در آن لحظه متوجه نشده بود
که در نهایت تعادلش را ازدست داد و از ارتفاع ۴۰متری
سقوط کرد و ازدنیا رفت که دوستش از این حرکت او هم خنده اش گرفته بود و هم شوکه
شده بود.

مادرش
وقتی این اتفاق ناگوار را شنید گفت: "شوان مانند پدرش همه کارها را به مسخره
می گرفت،مرگش هم مانند یک شوخی بود."

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید