۲۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۰
کد خبر: 19231

فرخنده کارگر

در افغانستان چه گذشت؟

آن چه ورای این موضوع ها در خور توجه است، دموکراسی، مردم سالاری، انتخابات رقابتی، همه پرسی و حضور احزاب با وضعیت کنونی خاورمیانه و به طور خاص کشورهای انقلاب کننده فاصله ای چشم گیر دارد. آن چه که حسنی مبارک را به زمین کشید، فیس بوک بود.

فرخنده کارگر در پویش نوشت:

امروزه اتفاقاتی که در این منطقه نمود پیدا کرده اند، ریشه ای تر از آن چیزی است که متعلق به زمان حال باشد. بلکه باید آن را در
گذشته جست و جو کرد. این حوزه، سنگ فرشی از اقوام و قومیت ها را داراست به گونه ای که در یک کشور بیش از دو یا سه
قومیت زندگی می کنند در این بین، حکومت ها به شکلی ارباب رعیتی بوده است که مردم،
نه به عنوان یک شهروند بلکه به عنوان یک رعیت یا به شکل مدرن آن، یک توده قلمداد
می شوند. این شکل ارباب رعیتی در گذر زمان جای خود را به حکومت های قبیله محور داد
و با وجود سربرآوردن حکومت های مدنی، این کشورها چندان در این جرگه جای نمی گیرند
به ویژه کشورهای حوزه خلیج فارس به شدت از این قاعده جهانی(حکومت های مدنی) استثنا
گشته اند. اخیرا نیز در لیبی باید این موضوع را بررسی کرد. با وجود آن که موج بهار
عربی(بیداری اسلامی) به لیبی هم رسید اما شاهد نقض حقوق بشر و هم چنین مشکلات پسا
انقلابی هستیم، این مشکلات بیش از آن که مربوط به انقلاب باشند، به ترجیحات قومی قبیله ای بر منافع ملی باز می
گردند. در سایر کشورهای انقلاب کننده هم وضع شاید بهتر از این نباشد.

در این بین وضعیت سوریه و مصر بیشتر خودنمایی می کنند. چرا
در مصر دوبار انقلاب شد؟ چرا با وجود خودآگاهی فزاینده مردم مصر، باز هم شاهد کودتا
بودیم؟ چرا با وجود چند سال جنگ داخلی در سوریه، بشار اسد باز هم رییس جمهور این
کشور شد؟

مصر یکی از کشورهایی است که
می توان نسبت به سایر کشورهای خاورمیانه، به منظور بنا کردن جامعه مدنی و حکومت
مردم سالار، خوش بینی حدودی را به آن داشت. اما باز هم این خوشبینی تبدیل به
نومیدی می شود و بعد ازسی سال دیکتاتوری حسنی مبارک واگذاری آن به انتخابات آزاد باز هم حکومتی
کودتایی با ریاست جمهوری عبدالفتاح سییسی روی کار می آید. با وجود آن که هم
نیروهای سکولار(جوانان 6آوریل) و هم نیروهای اسلام گرا( اخوان المسلمین) انتخابات
را تحریم می کنند اما تفاوتی در نتیجه آرا مشاهده نمی شود و سیستم جدیدی را در مصر
مبنی بر تنبیه مردمی که قصد شرکت در انتخابات ندارند را شاهد هستیم. اگر در کشورهای
دیگر این اتفاق می افتاد شاید این اندازه بازتاب نداشت در واقع مردم این کشور هم
طعم دیکتاتوری سکولار را چشیدند و هم آزادی اخوانی را و چه بسا، تجربه حکومت
نظامی. اما هر بار ناراضی شدند و میدان تحریر(آزادی) تبدیل به
عرصه و حضور مخالفان شد. خود آگاهی مردم مصر در این جریان شایسته بود گرچه نتوانست
در پیشبرد آزادی کمک چندانی کند. در این کشور به طور علنی کودتا رخ می دهد. شاید
جالب به نظر آید که در نتایج ناشی از انتخابات غیر رقابتی معمولا این گونه اعلام می شود که بیش از هفتاد یا هشتاد
درصد مردم در این انتخابات شرکت می کنند این نتایج، بیشتر ذهن را وا می دارد که
در مورد سلامت انتخابات و هم چنین شایستگی رقبای کاندیداتوری، تامل کرد.این موضوع
در مورد سوریه هم رخ داد. هم چنین مسئله ای دیگر در باب این گونه انتخابات،
برگزیده شدن بشار اسد برای بار سوم است. این موضوع قطعا در قانون اساسی این کشور
مورد بررسی قرار گرفته است. معمولا در کشورها، کاندیداها فقط در دو دوره می توانند
نامزد شوند اما در ساختار قانون اساسی این کشور این امکان برای بشار اسد فراهم شد
تا بار دیگر بر سریر قدرت تکیه زند. بر اساس ماده88 دور ریاست جمهوری این کشور به
مدت هفت سال است و هر رییس جمهور می تواند
فقط برای دو دوره کاندیدا شود. مخالفان دولت این موضوع را مطرح کردند اما هوادران
دولت،در جواب، این گونه استدلال می کردند که قانون اساسی جدید عطف به ما سبق ندارد
و این گونه شد که در این دور نیز بشار اسد پیروز انتخابات شد. این پیروزی نمی
تواند بر اساس یک انتخابات آزاد و رقابتی ارزیابی شود اما حکایت از ناکامی
مخالفانی دارد که انسجام نداشتند. از طرفی ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای حامی
دولت تلقی می شود که در پیروزی بشار اسد نقش چشم گیری داشته است. به دلیل نقش
استراتژیکی سوریه در پیش برد منافع ایدئولوژیک ایران در برابر مسئله فلسطین و
اسراییل، تهران هرگز دست از حمایت بشار اسد نکشید. آن چه معرض است اینکه حمایت ایران از سوریه صرفا بخاطر رژیم تازه
تاسیس اسراییل نیست زیرا اگربر روی همین
قسمت ایدئولوژیک نیز تامل کنیم متوجه خواهیم شد ساختار سیاسی سوریه علاوه بر آن که
شباهتی به ایران ندارد حتی به گونه ای در تضاد با ساختار الگویی ایران است به طوری
که تهران هرگز حکومت سکولار را برنتابیده اما منافع بلند مدت و واقع بینانه ایران
قطعا توجیهی اساسی در حمایت از بشار اسدخواهد بود. در اینجا باید یادآور شد شاید
اگر بشار اسد در بدو امر، هنگامی که مخالفان از جنس مردم بودند دست از قدرت می
کشید، این همه کشته بر جای نمی ماند زیرا
مسئولیت این نسل کشی قطعا گروه تکفیری داعش و دولت سوریه است که به دنبال تطول جنگ
داخلی، سوریه را به ویرانه ای تبدیل کرد. بی شک نقش قدرت های فرامنطقه ای چون
آمریکا در این بین حایز اهمیت است گرچه شواهدی مبنی بر ارسال سلاح و مهمات از سوی
این دولت غربی وجود ندارد اما حامی مخالفان بود وحمایت به طرق گوناگون ابراز شد.

در مورد افغانستان هم شاید وضع بهتر و خوشبینانه تر از سایر کشورهای یاد شده
نباشد و حتی به مراتب وخیم تر است، چرا که انتخابات این کشور با حضور پر رنگ طالبان
گره خورده است. از آنجا که طالبان برگزاری انتخابات، را مستقیما به نقش آمریکا در
افغانستان بر می گرداند لذا مردم این کشور مشکلات عدیده ای به منظور شرکت در آن
دارند. این مشکلات جانی و قطع انگشتان را بارها از طریق رسانه ها شاهد بوده ایم.
اما آنچه که این انتخابات را شبیه سایر کشورهای این منطقه کرده، شرایط ناسالم،
دخالت دولت، تقلب و نابرابری وضعیت رقبا
است. بنا بر قانون، دولت حق دخالت در انتخابات به نفع یکی از رقبا را ندارد. انگشت
اتهام عبدالله عبدالله بیشتر به سمت کمیسیون مستقل انتخابات است که رای به شکلی از
پیش تعیین شده، تعبیه شده است. لذا این نامزد انتخاباتی، که برنده دور اول بود، در دور
دوم ورق برگشت اما این برگشت را، وی ناشی از رای مردم و یک رقابت سالم نمی داند و
حامد کرزی، رهبر این کشور را مسئول همه این اتفاقات می داند. کرزی نیز عنوان کرد
حضور ناظران از سازمان ملل، بهترین گزینه در حل این مشکل است.اما چرا در حالت بن
بست، پای سازمان ملل به میان کشیده شده؟ آیا بهتر نبود ناظران بین المللی فرآیند و
روند انتخابات را چه در افغانستان و چه سایر کشورهای حوزه خاورمیانه کنترل کنند؟آیا
حضور این ناظران نمی تواند سلامت انتخابات را به مراتب تضمین کند که کمتر شاهد این
تخلفات وسیع در خاورمیانه باشیم؟ قطعاوجود رهبران اقتدار طلب، هویت های پر رنگ
قومی-مذهبی و اولویت آن بر منافع ملی، ناامنی ناشی از وجود گروه های بنیادگرای
اسلامی، ضعف فرهنگ سیاسی و جامعه مدنی، دولت های عریض و طویل و بوروکراسی فاسد،
نظام قضایی غیر مستقل، عدم تساهل در پذیرش یکدیگر با وجود تعارضات اندیشه ای،
تبعیض های طاقت فرسای قوم حاکم در برابر اقلیت ها، توسعه ناموزون و تمرکز تمام
امکانات در یک یا دو نقطه کشور، اقتصاد نابسامان، وجود مستمر قدرت های فرامنطقه ای
به دلیل موقعیت ژئواستراتژیک(ارتباطی)، ژئواکونومیکی(انرژی)،ژئوپولیتیکی(مرز بندی
ها) و ژئوکالچری(دین اسلام) خاورمیانه، عدم احترام به اصل حق تعیین سرنوشت توسط
قدرت های منطقه ای و دخالت این قدرت ها در کشورهای همسایه و سایر مشکلاتی که در
این گفتار نمی گنجد. اما تمام عوامل بالا در دراز مدت تاثیر بسیاری را بر این روند
های انتخاباتی گذارده اند و باعث شده اند وقوع تقلب در این انتخابات، چندان
تعجب برانگیز نباشد.

آن چه ورای این موضوع ها در خور توجه است، دموکراسی، مردم
سالاری، انتخابات رقابتی، همه پرسی و حضور احزاب با وضعیت کنونی خاورمیانه و به
طور خاص کشورهای انقلاب کننده فاصله ای چشم گیر دارد. آن چه که حسنی مبارک را به
زمین کشید، فیس بوک بود. این موضوع حکایت از آن دارد که مردم مصر نیز وارد سده
انقلاب ارتباطات شده اند اما مدرنیته در مصر ناقص فهمیده شد.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید