فرصتی که شاید دیگر تکرار نشود!

آیا بالاخره دیوار بلند بی اعتمادی فرو می‌ریزد؟

در پهنه پیچیده سیاست، برای اینکه یک اتفاقِ نادر تاریخی منحصربفرد، بوقوع بپیوندد لازم است که عوامل متعدد و گاه متباینی در یک مقطع زمانی تجمیع شوند و بعبارتی؛ ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه دست بکار شوند تا آن اتفاقی که در شرایط عادی وقوعش نامحتمل و بلکه محال می‌نماید، حادث شود.

کورش شفیعی‌ایران‌نژاد

35
سال قبل، تسخیر سفارتخانه امریکا توسط عده‌ای از دانشجویان (موسوم به خط
امام) موجب شد تا ضمن افشا شدن اسنادی از دخالت‌های تاریخی دولت امریکا در
سرنوشت ملت ایران، روابط دیپلماتیک دو کشور نیز قطع شده و شعار "مرگ بر
امریکا" و "آتش زدن پرچم ایالات متحده" زینت تمام محافل و مراسم رسمی
کشورمان شود.

در این مدت موضعگیری‌ها و اقدامات متقابل دو کشور
همیشه در راستایی رقم خورده است که بر ارتفاع "دیوار بلند بی اعتمادی"
افزوده شده و سخن از هرگونه مصالحه و مذاکره از سوی هردو طرف، مترادف با یک
"تابوی ناشکستنی" قلمداد شده است. اینکه روزی "شیطان بزرگ" و "محور
شرارت(!)" بتوانند در دو سوی یک میز بنشینند و رسماً بر سر مسائل فیمابین- و
نه صرفاً در خصوص مسائل کشورهای همسایه- مذاکره نموده و حل اختلاف کنند
شاید تا همین چندماه پیش به یک قصه رویا پردازانه شباهت داشت و غیر ممکن
می‌نمود.

فارغ از اینکه ما معتقدیم اقدامات مداخله جویانه و گاه
حتی بشدت خصمانه دولتهای حاکم بر امریکا (از عاملیت و مباشرت در کودتای 28
مرداد 1320 گرفته تا حمایت از رژیم متجاوز صدام در جنگ تحمیلی علیه ایران
انقلابی و اعمال تحریمهای سخت و طاقت فرسا در دوره کنونی) عاملی اساسی در
دل چرکینی ملت ایران از سیاستمداران امریکائی بوده است، و لیکن طرف مقابل
نیز برخی عدم شفافیتها و اقدامات مقابله جویانه درعمل، و تندرویها در سخنِ
طرف ایرانی را مستمسکی برای اقدامات و مواضع خود تلقی نموده است...

امروز
امّا؛ اوضاع و شرایط، کمی متفاوت است. به نظر می‌رسد شاید آن بزنگاه
تاریخی فرا رسیده باشد. ظاهر امر نشان می‌دهد همه عوامل دست به دست هم داده
اند تا دیوار بلند بی اعتمادی فرو ریزد یا لااقل از ارتفاع آن کاسته شود.
اگر قرار است روزی این اتفاق بیفتد و این تابو بشکند، وقتش همین حالاست و
اگر این فرصت استثنائی برای رفع مخاصمه، امروز درک نشود و به هر دلیلی از
سوی هریک از دو طرف از دست برود شاید دیگر به این زودیها ابر و باد و مه و
خورشید را امکان چنین تجمیعی نباشد. در این مقال، بصورت موجز و باختصار،
تعدادی از دلایلی که موجب حصول این فرصت استثنایی شده اند را برخواهیم
شمرد:

1- شخصیت دکتر حسن روحانی بعنوان رئیس‌جمهور اسلامی ایران،
یکی از این فرصتهاست. اینکه ایشان در تبلیغات انتخاباتی خویش، بر حل مشکل
هسته‌ای و رفع تحریمهای بین المللی (که احتمالاً فقط از مسیر "مذاکره" قابل
حصول خواهد بود) تأکید داشته اند و قاطبه ملت ایران نیز با رأی خود این
گفتمان را ارجح دانسته است؛ پشتوانه مناسبی برای ایشان است تا در کنار
حمایت و اعتماد رهبری نظام ، واجد حداکثر پارامترها برای عملی نمودن این
رویکرد باشند.

2- شخصیت باراک اوباما بعنوان رئیس‌جمهور امریکا نیز
یکی از همین فرصت‌های استثنائی است. شکی نیست که در مقام مقایسه با روسای
جمهور پیشین ایالات متحده، شخصیت و منش اوباما و نگاه او به مسائل جهانی
بطور قابل ملاحظه‌ای متفاوت است و بنظر میرسد این اولین رئیس‌جمهور
سیاهپوست امریکا، از سایر جنبه‌ها نیز نسبت به اسلاف خویش متمایز است و این
تمایز در وجهه مثبت قرار دارد. متن سخنرانی ایشان در مجمع اخیر سازمان ملل
متحد بویژه فرازهایی از سخنانش که به کشورمان ارتباط داشت، گواهی بر این
مدعاست. البته ادعای نگارنده این نیست که او خیر مطلق است و چنانچه قبلاً
نیز ذکر شد؛ منظور، صرفاً مقایسه ایشان با روسای جمهور پیشین و یا حتی
روسای جمهوری آینده امریکاست.

3- فرصت استثنائیِ دیگر، همزمانی دوره
ریاست جمهوری این دو نفر است. شاید در گذشته هم شخصیتهایی با خصوصیات
مشابه آقای روحانی در مقام ریاست جمهوری ایرانِ اسلامی بوده اند و شاید در
آینده نیز چنین اشخاصی در کسوت ریاست جمهوری ایران یا امریکا قرار بگیرند
ولی اصلِ همزمانی چنین رویدادی از نظر احتمالات ریاضی، موضوع مهمی است
کهاگر امروز فرصت این همزمانی قدر دانسته نشود شاید سالها طول بکشد تا
دوباره رخ بدهد.

4- فرصت بعدی، صدور مجوز مشروط "نرمش قهرمانانه" بر
اساس سه اصل عزت و حکمت و مصلحت از سوی بالاترین مقام رسمی کشورمان (مقامی
که تنها اختیاردار قانونی صدور چنین اجازه‌ای هستند) می‌باشد. این فرصت
اگر امروز بسوزد و به نتیجه مورد دلخواه نظام اسلامی ایران نرسد، شاید
سالها باید سپری شود که اعتماد نسبی به طرفِ امریکایی مجدداً حاصل شود.

5-
فرصت استثنائی بعدی، آمادگی افکار عمومی ایران و جهان برای چنین رخدادی
است. امروز همه مردم در هر گوشه‌ای از این جهان پهناور؛ از جنگ و ترور و
خون ریزی، از دشمنی و عناد و مجادله خسته و آزرده اند. شنیدن سخنان تحریک
آمیز و شعارهای "مرگ بر" دیگر برای بسیاری از مردم جهان جذبه‌ای ندارد.
بنظر میرسد مردم جهان، دیگر مشتاق شنیدن سخنانی از جنس عشق و محبت و امید،
اعتدال و احترام و تدبیر هستند و فقط به چنین گفتمانی روی خوش نشان خواهند
داد.

6- یکی دیگر از این فرصت‌ها، میانه روی و اعتدالی بودن دولت
منتخب ایران است. با وجود اینکه بسیاری از شعارها و رویکردهای دولت "تدبیر و
امید" در ادامه دولت "اصلاحات" است و پیدایش و ادامه حیاتِ دولت فعلی، در
واقع متأثر از رأی مردمی است که امید به "اصلاح" و تغییر اساسی در
رویکردهای دولت قبلیِ اصولگرا بسته بودند، ولی در هر حال این دولت، اتیکت
"اصلاح طلبی" را به معنای اخص و اتَمّ آن بر سینه خود ندارد و پرواضح است
که دولتی اصولگرا (به معنای رایج در ادبیات سیاسی معاصر کشورمان)هم نیست.
بنابراین هیچکدام از دو جناح اصلی کشور( راست و چپ/ اصولگرا و اصلاح طلب)
از اینکه رقیب سنتی توانسته باشد افتخار احتمالیِ این رفع مخاصمه بزرگ و
تاریخی (و انجام مذاکره) را بنام خود ثبت نماید نگرانی نخواهد داشت و خود
را مغبون احساس نخواهد کرد!

7- حضور "دکتر ظریف"، در منصب وزیر امور
خارجه ایران با توجه به خصوصیات منحصربفرد شخصیتی و با عنایت به اعتمادی
که نظام به تواناییهای ایشان دارد و همزمانی آن با حضور "جان کری" در طرف
مقابل، با توجه به وابستگی خانوادگی او به ایرانیان (همسر پسر "کری" یک
بانوی ایرانی است) یکی از آن شرایط استثنائی بشمار می‌رود. تردیدی نیست که
علاقه باطنی و شخصیِ وزیر دولت امریکا به ایرانیان و شناختی که قطعاً از
فرهنگ و ادب و تمدن ایرانی بواسطه این انتساب بدست آورده است در تعدیل و
تصحیح نظر دولتمردانِ امریکائی نسبت به ایرانیان و منش و فرهنگ و اخلاقِ
والایِ ایرانی، بی تأثیر نخواهد بود.

کد خبرنگار: ۱
۰دیدگاه شما

پربازدید

پربحث

اخبار عجیب

آخرین اخبار

لینک‌های مفید