اگر بخواهم مصداقی هم توضیح بدهم یعنی اینکه وقتی وضعیت نابسامان کارخانهای مانند ایران خودرو و صنعت خودروسازی ایران را میبینیم که چه قدر پول در آن هدر میرود، یک راه بهینه کردن آن، افزایش رقابت است و از جمله کارهایی که میتوان انجام داد اجازه واردات خودروهای خارجی است – البته با درنظرگرفتن معیارهایی مشخص-. آن وقت ایران خودرو نمیتواند پژوی ۲ میلیونی خود را ۲۰ میلیون بفروشد و یا سایپا برای یک آهن قراضه به نام پراید ۱۰ یا ۱۲ میلیون تومان از مردم پول بگیرد. و تازه خدمات پس از فروش آنها هم تا این حد افتضاح باشد. این – واردات خودروی خارجی - کاری بود که زمانی قرار شد در ایران انجام شود، اما لابی صنعت خودروسازی اجازه نداد چنین قانونی در مجلس تصویب شود. با این توضیح که اگر واردات خودروهای خارجی آزاد شود، صنعت خودروسازی ایران نابود خواهد شد.
کسی نبود به آنها بگوید صنعت خودروسازی ایران را همین مدیریت شماهاست که نابود کرده است و اگر رقابت کردن به منظور بهینه شدن را بلد نیستید، آنجایی که نشستهاید، اشتباهی است. «پول مفت میگیرید» جوانان اصلاحطلب باید جرات پیدا کنند و این جمله را به صراحت به برخی از مدیران نسل قبل بگویند. اگر در مجلس هم باشند میتوانند آن را به هر دولتی تحمیل کنند و جوانان باانرژی و متخصص را به دولت بفرستند و به جای آنکه دست تمنا به استاندار و بخشدار و وزیر و وکیل دراز کنند که کار بگیرند، خودشان را جایگزین آنها نمایند.
البته تمام اینها، آماده شدن برای شرایطی است که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ پیش میآید، انتخاباتی که این بار کاندیدایی با نظر همین جوانان معرفی خواهد شد. کاندیدایی که دنیای امروز را بشناسد و از رسوبات کهنگی و ناکارآمدی گذشته بری باشد. با آزمون و خطا مدیر نشده باشد که اگر بهترین آن هم باشد بازهم ناکارآمد است، چون ذهنیت دولتی دارد و این ذهنیت برای پیشرفت کشور سم است.
آینده ایران رودربایستی بردار نیست. سبز و بنفش و چپ و راست هم ندارد. چیزی اگر بد است، پس بد است. نمیگویم البته که چرخ را دوباره اختراع کنیم و از گذشته درس نگیریم، اما سرنوشت خودمان را به مدیران گذشته نسپاریم. با آنها همراه شویم اگر میپذیرند که در اداره کشور اشتباه کردند و اگر قبول دارند که باید طرحی نو در بیاندازند، آن وقت آنها هم به کمک ما میآیند. یک عمر جوانان اصلاح طلب بودند که بر در و دیوار پوستر میزدند. این بار شاید نوبت آنها باشد که برای جوانان اصلاح طلب پوستر بزنند و برای آنها تبلیغ کنند. آسیاب به نوبت، این گوی و این هم میدان.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۵
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
خوزستانی
|
۱۲:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
1
12
پاسخ
پیشنهاد شما درست و به جا هست
ما جوانان اصلاح طلب باید خودمان را باور نماییم و باور هم داریم ولی احتیاج به حمایت رسانه هایی مثل سلام نو و امثالهم داریم
که این را به صورت یک فرهنگ در ضمیر ما نهادینه کند
یک جوان اصلاح طلب
۱۳:۰۷ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
9
دست مریزاد
ناشناس
۱۳:۲۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
7
خیلی خوب بود، منطقی و راهبردی. به نظرم تحمیل کردن خود به دولت توسط جوانان اصلاح طلب یک اشتباه استراتژیک می تونه باشه، باعث الوده شدن اونها توسط جریان نزدیک به دولت میشه، اما حضور در بخش خصوصی به ما استلال عمل در اینده رو هم میده
محب
۱۵:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۸
0
3
افرین ما میانسالها برای شما جوانان آرزوی موفقیت می کنیم.
مقدم
۱۰:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۹
2
اصلاح طلب کلمه چرتیه ادم یاد فتنه 88 مندازه این هم عمل کردشه هی التماس امریکا رو میکنه امریکا هم هر روز براش گربه میرقصانهوضعیت گرنی هم نگو نه بپرسسیب زمینی 3500 توان این دولت هنوز بنزین رو گران نکره 25 درصد کرایه ها رو زیاد کرده بنزین گران بشه چقدر اضافه میشه پول برق رو ماه اسفند 25 درصد اضافه کردهو الان میگه امسال پول برق اضافه نمیشه خبر نداره یکماه پیش اضافه شده اخه این دولته وزیری که تو سخنرانی یادش میره چی بگه
پیشنهادی برای جوانان اصلاحطلب/
آسیاب به نوبت، این گوی و این میدان
یک عمر جوانان اصلاح طلب بودند که بر در و دیوار پوستر میزدند. این بار شاید نوبت بزرگترهای اصلاحطلب باشد که برای جوانانها پوستر بزنند و برای آنها تبلیغ کنند. آسیاب به نوبت، این گوی و این هم میدان.
آرش غفوری یادداشتی را برای سلام نو ارسال کرده که در ادامه میخوانید:
سیستم اداری دولت در ایران در از برخی زوایا فشل، ناکارآمد، بیمار و البته هوسانگیز است. چرایی این چهار ویژگی را توضیح میدهم و پیشنهادم را هم میگویم که چرا ما جوانان اصلاح طلب اگر برای خودمان رسالت آبادانی کشور را داریم، باید از اساس این سیستم اداره کشور را شخم بزنیم و برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوریهای آینده از همین امروز برنامه داشته باشیم. شرط آن هم این است که مجموعهای از همین جوانان همزمان در بنگاههای خصوصی و نهادهای قانون گذاری حضور داشته باشند.
برخی از مدیران سیستم اداری در کشورمان افرادی هستند ناکارآمد. دلیل آن هم وضعیت امروز کشور است. چپ و راست و اصلاح طلب و اصولگرا هم ندارد. در کشور ما هیچ چیز سر جای خودش نیست و اگر چرخ مملکت میگردد برای این است که پول نفت وجود دارد و خرجی مملکت را میدهد.
بگذارید یک مثال عینی بزنم. گفته میشود یکی از دلایل استعفای آقای دکتر نجفی از ریاست سازمان گردشگری در ایران کمبود بودجه بوده است. به قول یک دوست عزیز آقای نجفی که خودش به عنوان رئیس سازمان برنامه، پول مملکت را توزیع میکرد نمیتواند امروز در مجموعهای کار کند که پول ندارد. تازه این آقای نجفی از جمله افراد باهوش و تحصیل کرده ومورد احترام است؛ اما قادر نیست در مجموعهای که هزاران منبع درآمدی میتواند داشته باشد مدیریت کند. چرا؟ به یک دلیل خیلی ساده. در این سیستم اقتصادی اداره کشور اگر کسی مدیر خوب نامیده میشود، در بهترین حالت یعنی «خوب خرج کردن» را بلد است. یعنی مدیر «هزینه» است. اما همین که قرار باشد تولید درآمد کند یا به عبارتی خودش پول تولید نماید، به اصطلاح «درجا» میزند. تقصیر خودش هم نیست. سالها با این شیوه در ایران مدیریت کرده است و اگر کمی با شیوههای امروزین بازاریابی و تولید ثروت آشنا بود نمیتوانست و نباید میگفت که پول مدیریت یک مجموعه را ندارد. اینجاست که میگویم سیستم اداره دولتی در ایران فشل است و همینجاست که معلوم میشود مدیران دولتی کشور ناکارآمد هستند.
سیستم مدیریتی در ایران بیمار هم هست. به این معنی که افراد خوب و شایسته را تنبل و پرادعا بار میآورد. این هم در ذات این روال مدیریتی وجود دارد. اگر شما در مجموعههای خصوصی کار کرده باشید و با مدیران و کارشناسان دولتی – باز هم تاکید میکنم این بحث ربطی به چپ و راست ندارد – طرف باشید این مساله را به عینه میبینید. بگذارید یک مثال دیگر بزنم. زمانی دولت در طرح مالیات بر ارزش افزوده از شرکتهای خصوصی طرف قرارداد با دولت خواسته بود که ۳% از هر صورتحساب خود را بابت مالیات بر ارزش افزوده به اداره مالیات بدهند. اما مشکل اینجا بود که بسیاری از قراردادهای این شرکتها مربوط به پیش از تصویب این قانون بود. به همین دلیل هم قرار شد شرکتهای خصوصی به هر «صورتحساب» خود ۳% اضافه کنند و پول آن را از کارفرمای دولتی بگیرند و به اداره مالیات که آن هم دولتی است تحویل دهند. حالا فارغ از اینکه این پول از یک جیب دولت به آن یکی جیب میرود، اما به همان اندازه که اداره مالیات در گرفتن این پول حریص و سفت و سخت بود، کارفرمایان دولتی در پرداخت این پول حرف و حدیث و اما و اگر داشتند.
به عبارت سادهتر ۳ درصد افزایش صورت وضعیتها را پرداخت نمیکردند. اما اداره مالیات این پول را میخواست و اگر شما به عنوان یک بنگاه خصوصی این پول را پرداخت نمیکردید جریمه دیرکرد هم باید میدادید. وقتی هم که این موضوع را به زبان ساده به اداره مالیات توضیح میدادید پاسخ این بود که به ما ربط ندارد. یعنی بخشی از دولت، بخش دیگر را آگاهانه یا ناآگاهانه انکار میکند. ناآگاهانه چون تنبل است و آگاهانه هم چون پرمدعاست. مثالهای اینچنینی هم، یکی، دو عدد نیستند. کافی است به عنوان مثال سری به ادارههای تامین اجتماعی بزنید یا در پیچ و خم قوانین و بخش نامههای سازمان برنامه پیشین – معاونت مدیریت و نظارت راهبردی – گیر کنید، آن وقت حساب کار دستتان میآید.
اما حضور در این سیستم هوس انگیز هم هست. شما میروید مدیر یک مجموعه میشوید، راننده و ماشین اختصاصی دارید و کار خاصی هم نمیکنید. اسمتان هم این است که مدیر هستید و به تجربه مدیریتیتان هم مینازید. تازه اگر پول نفت زیاد باشد و شما خوب هم خرج کنید تشویق هم میشوید. اما اگر یک نفر سیستم و حساب و کتاب شما را کنترل کند که ۱- با این پول چه کار کردهاید و ۲- با این پول چه کار میتوانستید بکنید که نکردهاید، آن وقت است که معلوم میشود چه سرمایههایی هدر رفتهاند و چه فرصتهایی که دود شدهاند. یعنی مدیری که میگوید در دوران من ۲ تن فرضا گندم بیشتر تولید شده است، محتملترین نتیجهای که میشود گرفت این است که احتمالن باید ۲۰۰ تن تولید میشد اما ۲ تن تولید شده است.
اما چرا ممکن است این بیحساب و کتابی خیلی بروز نکند؟ بروز و عدم بروز این وضعیت البته در شاخصهای اقتصادی و اجتماعی که معلوم است. همین که سالها تورم داریم و جز ۳ یا ۴ کشوری هستیم که در دنیا تورم بالا داریم خودش یعنی اینکه این سیستم اداری فشل است. اما اگر بخواهم بهتر توضیح بدهم یک وام گیری میکنم از نوشتهای از آقای کامبیز نوروزی که وضعیت اداره کشور را به وضعیت فوتبال مملکت تشبیه کرده بود. با این تفاوت که در فوتبال ایران یک برنامه ۹۰ هست که تمام این وضعیت داغان را جلو چشم شما میآورد. فقط یک نگاهی به این حساب و کتاب باشگاه پرسپولیس بیندازید که سه، چهار تا مدیر قبلی آن هم درگیر پرونده مالیاش هستند. پروندهای که در آن چون با عدد و رقم مواجه هستیم باید معلوم شود چه کسی چه کاری کرده است. اما همین را هم نمیتوانند راست و ریست کنند. و هر کسی یک ادعایی میکند. در حالی که قاعدتا مشخص شدن وضعیت یک باشگاه نباید کار سختی باشد. وقتی برای یک باشگاه فوتبال دو دو تای چهار تای آن معلوم نیست و هرکسی یک چیزی میگوید دیگر تکلیف اداره مملکت که جای خودش را دارد. یعنی اگر یک برنامه ۹۰ سیاسی یا اقتصادی وجود داشت شاید این مسائل بهتر دیده میشد.
به تمام این دلایل است که بر میگردم به جوانان اصلاح طلب و فکر میکنم جوانان اصلاح طلب – و باز هم تاکید میکنم که اگر «ایران» یعنی کشورمان، اولویت اول برای آنها باشد – باید قبل از هر چیز چشم خود را بر این واقعیتها باز کنند و برای آینده کشور یک رسالت تاریخی قائل شوند. رسالتی که به نظر من تحقق آن حداقل دو مسیر موازی دارد:
اول، حضور در نهادهای اجتماعی غیر دولتی و نهادهای اقتصادی خصوصی. لازمه این کار استفاده از تخصص آدمهای متخصص در بازار خصوصی ایران است. جوانان اصلاح طلب باید دندان طمع حضور در دولت را بکشند که اگر پای خودشان را در شرایط فعلی در دولت بگذارند آن وقت است که تازه راه «تنبلی» را یاد میگیرند و به خیل عظیم همین مدیران ناکارآمد اضافه میکنند. حضور در بازار خصوصی به همراه استفاده از ظرفیت هم افزای همدیگر و استفاده از تخصص یکدیگر در بازار خصوصی ایران برای جوانان اصلاح طلب یک اولویت است.
آنهایی که گله میکنند که چرا دولت – فرقی نمیکند دولت روحانی، احمدینژاد یا خاتمی – به آنها اعتماد نمیکند و مسئولیت نمیسپارد باید از صبح تا شب خدا را شکر کنند که به دولت نمیروند. سابقه کار دولتی، یک پاپاسی ارزش ندارد. اینها اگر بلد بودند وضع امروز مملکت این نبود – در این مدل البته تک و توک استثناهایی مانند صفایی فراهانی و کرباسچی یا نعمتزاده و زنگنه و امینزاده هم وجود دارند که البته مزیت اینها سابقه کار در بخش خصوصی و ویزگیهای شخصی است - حضور در دولت در این مرحله اساسا افتخاری هم ندارد. مگر آنکه کسانی در دولت و در بخشهای خاصی حضور پیدا کنند که تجربه کار خصوصی و تخصص مرتبط با آن را داشته باشند. تا زمانی که نداریم و این را هم میدانیم که فرقی با بزرگ ترهایمان نخواهیم داشت به نظر من خیانت است که در دولت حضور پیدا کنیم. در حالی که میتوانیم کارهای دیگر بکنیم.
البته حضور در نهادهای غیردولتی و سازمانهای اقتصادی خصوصی یک مزیت دیگر هم دارد. میفهمیم که چه قدر نمیدانیم. و آن وقت است که به جای جمع شدن و برگزاری کلاس تاریخ سیاسی یا فلسفه تحلیلی با رئوس درسی تکراری و اساتید مشخص که همیشه یک حرف میزنند، آن وقت میرویم سراغ یادگرفتن روشهای بازاریابی، مدیریت پروژه، اداره بنگاههای اقتصادی که ایران را برای حضور در یک اقتصاد قرن بیست و یکمی آماده میکند. این آموزش تخصصی است که جوانان اصلاح طلب به آن بسیار احتیاج دارند و سالها یا ضرورت آن را درک نکردهاند و یا به هر دلیل دیگر به دنبال آن کمتر رفتهاند. امروز اما نوبت اینگونه آموزش هاست.
و هدف دوم، آمادگی برای انتخابات مجلس بعدی، نقش آفرینی مثبت در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶ و دولت دوم روحانی و در نهایت انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ است. مجلس آینده نباید مجلس پیرمردهای گذشته، همین مدیران دولتی ناکارآمد و افراد ناتوان باشد. مجلس اگر دست اینها – چه چپ په راست - بیافتد وضعیت کشور بهتر نمیشود که بدتر هم میشود.
دوباره این سرمایه هاست که هدر میروند و فرصت هاست که میسوزند. اینها آزمون خود را بارها و بارها دادهاند و بارها و بارها هم رد شدهاند. این بار جوانان اصلاح طلب باید خود دست به کار شوند. باید طرح و برنامه هم داشته باشند که در هماهنگی با دوستانشان که در بخش خصوصی هستند، قوانین کشور را به نفع بخش خصوصی شخم بزنند. یعنی بند بند قوانین کشور را طوری بازبینی کنند که کشور را برای حضور در یک بازار قرن بیست و یکمی آماده کند و بعد، دولت اول و دولت دوم روحانی را – در صورت پیروزی در سال ۱۳۹۶- مجبور کنند که در راستای یک ایران قرن بیست و یکمی گام بردارد.